وطن ای پارۀ تن

وطن ای پارۀ تن

نیست این اشک که از چشم ترم می ریزد
دارد از روزن چشمم جگرم می ریزد

خونِ از چشم فرو ریخته از آتش آه
جیوه می گردد و در گوش کرم می ریزد

وطن ای پارۀ تن تا به تو می اندیشم
غم و اندوه دو عالم به سرم می ریزد

آسمان! فرصت پرواز ندادند به من
من در این کنج قفس بال و پرم می ریزد

آبرویم شده چون خونِ هدر ریختنی
آبرو حالتِ خونِ هدرم می ریزد

می روم یکشب از این خانه که دیری است دلم
می کشد نقشه و طرحِ سفرم می ریزد

هیچکس منتظرم نیست دروغ است اگر
کاسۀ آب کسی پشت سرم می ریزد

#غلامعباس_سعیدی

https://telegram.me/saeedigholamabbas
دیدگاه ها (۹)

***تاریخچه جاده ابریشم***برای آشنایی با جاده ابریشم ، نخست ب...

''ارش کمانگیر''برف میبارد برروی خار و خارا سنگچشمه ها خاموش ...

ششم اسپند ماه زاد روز سایه ادبیات ایران زمین، امیر هوشنگ اب...

آرزویمبا ” تو ” بودن است!اما...نه به بهای پا گذاشتن روی آرزو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط