غمگینم ؛
غمگینم ؛
شبیه کشیده آبدار مرگ در صورت زندگی...
شبیه آب شدن یک شمع ،
در شام غریبانگی...
غمگینم ؛
شبیه کمر بغضی که در گلو می شکند...
شبیه فکر عزای جوانی ،
که در ذوقِ زندگی می خورد...
غمگینم ؛
آنقدر که گریه هم ،
از پس آرام کردن بغض سرکِشَم برنمی آید...
شبیه این کلمات ،
که به هیچ کجای تسکین دلم کارگر نمی افتد...
#حمیدرضا_هندی
شبیه کشیده آبدار مرگ در صورت زندگی...
شبیه آب شدن یک شمع ،
در شام غریبانگی...
غمگینم ؛
شبیه کمر بغضی که در گلو می شکند...
شبیه فکر عزای جوانی ،
که در ذوقِ زندگی می خورد...
غمگینم ؛
آنقدر که گریه هم ،
از پس آرام کردن بغض سرکِشَم برنمی آید...
شبیه این کلمات ،
که به هیچ کجای تسکین دلم کارگر نمی افتد...
#حمیدرضا_هندی
۸۷۲
۰۹ تیر ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.