چشم خود را تا دمی بر چشم هایش دوختم
چشم خود را تا دمی بر چشم هایش دوختم
گُر گرفتم، مثل هیزم پیش پایش سوختم
مثل یک کودک که با کبریت بازی می کند
ناگهان در دست خود این شعله را افروختم
سال ها سرگرم کسب دانش و تقوا شدم
پیش او بر باد دادم هرچه را اندوختم
خواستم در زندگی باب جدیدی وا کنم
پاک شد از خاطرم هر آنچه را آموختم
آمدم پیراهنی از عشق را بر تن کنم
آتشی بر پیکرم افتاد و در دم سوختم
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
از کتاب #طره_های_باد
#غزل_فارسی #غزل_امروز #غزل_معاصر #شعر_امروز #شعر_معاصر #شعر_عاشقانه #شعرفارسی #شعر_فارسی #شعرعاشقانه #عاشقانه #عاشقانه_ها #شاعرانه #شعله #چشم_هایش #شعرناب #شعر_ناب #زندگی #عشق #شعرخوب #شعر_خوب #شعرگرافی #شعر_گرافی #شعروگرافی #تایپوگرافی #طراحی #طراحی_شعر
گُر گرفتم، مثل هیزم پیش پایش سوختم
مثل یک کودک که با کبریت بازی می کند
ناگهان در دست خود این شعله را افروختم
سال ها سرگرم کسب دانش و تقوا شدم
پیش او بر باد دادم هرچه را اندوختم
خواستم در زندگی باب جدیدی وا کنم
پاک شد از خاطرم هر آنچه را آموختم
آمدم پیراهنی از عشق را بر تن کنم
آتشی بر پیکرم افتاد و در دم سوختم
#محمد_فرخ_طلب_فومنی
از کتاب #طره_های_باد
#غزل_فارسی #غزل_امروز #غزل_معاصر #شعر_امروز #شعر_معاصر #شعر_عاشقانه #شعرفارسی #شعر_فارسی #شعرعاشقانه #عاشقانه #عاشقانه_ها #شاعرانه #شعله #چشم_هایش #شعرناب #شعر_ناب #زندگی #عشق #شعرخوب #شعر_خوب #شعرگرافی #شعر_گرافی #شعروگرافی #تایپوگرافی #طراحی #طراحی_شعر
۹.۱k
۱۱ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.