تو نیستی و
تو نیستی و
این باران
چه بیهوده میبارد
چرا که خیس نخواهیم شد
با هم
این رود
چه بیهوده میخروشد
چرا که بر کرانهاش نخواهیم نشست
نگاه نخواهیم کرد
با هم
این راه
چه بیهوده میرود به دور دست
چرا که نخواهیم پیمودش
با هم
چه بیهوده است
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده
زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم.
#عزیز_نسین | ترجمهی مژگان دولت آبادی
این باران
چه بیهوده میبارد
چرا که خیس نخواهیم شد
با هم
این رود
چه بیهوده میخروشد
چرا که بر کرانهاش نخواهیم نشست
نگاه نخواهیم کرد
با هم
این راه
چه بیهوده میرود به دور دست
چرا که نخواهیم پیمودش
با هم
چه بیهوده است
دلتنگی از دوری
چنان دوریم
که حتی نخواهیم گریست
با هم
بیهوده دوستت دارم
بیهوده
زندهام
چرا که قسمت نخواهیم کرد
زندگی را
با هم.
#عزیز_نسین | ترجمهی مژگان دولت آبادی
۲.۸k
۲۰ آذر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.