پارت ۵❤ زندگی با بی تی اس
پارت ۵❤ زندگی با بی تی اس
تا نیم ساعت جر و بحث کردن شب شد و تمام اعضا خواب بودند من یواشکی وارد اتاق جونگکوک شدم
مثل همیشه بدون لباس خوابیده بود
یواشکی رفتم و کنارش خوابیدم یک دفعه دستش را سمتم دراز کرد و من را در اغوش گرفت نمیدانم چقدر گذشت که خوابم برد وقتی صبح از خواب بلند شدم با صحنه ای باور نکردنی مواجه شدم در خواب من هم کوک را بغل کرده بودم! باورم نمیشد ارام از تخت بلند شدم و به بیرون رفتم همه خواب بودند نگاهی به ساعت انداختم ساعت از 8 صبح هم گذشته بود چرا بیدار نشدند؟ شاید خواب موندند؟ صبر کن امروز جمعس و تعطیله .
ساعت 11 همه از خواب بلند شدن برای من امروز روز خوبیه چون امروز تعطیله و اعضا خانه هستن.
حالا یک ماه از رفتنم میگذرد دیگه به این شرایط عادت کردم امیدوارم خانواده ام هم عادت کرده باشند یعنی نامه قبلی که برایشان نوشتم به دستشان رسید ان را خواندند ان روز را کلا با فکر و خیال گذراندم .
روز بعد تصمیم گرفتم کمی بیرون از خونه بگردم
وایی چه بازار شلوغی دارن
اینجا چقدر خوراکی هست ولی پول ندارم بخرم صبر کن من که نامرعی هستم میتونم بدزدم
یکی از خوراکی هارو برداشتم داشتم میخوردم که یک بچه زول زد به خوراکی تو دستم از انجایی که نامرعی بودم مرا نمیدید و فقط خوراکی را میدید قبل اینکه کسی متوجه شود سریع از انجا دور شدم
خلاصه انقدر از ان خوراکی ها خوردم که توان راه رفتن نداشتم به هر زحمتی بود برگشتم خونه
وقتی برگشتم خونه اعضا داشتن درباره مساله ای حرف میزدند
نامجون : از هفته دیگه باید تمرین هامون برای کنسرت رو شروع کنیم
جین : باید سخت تمرین کنیم
شوگا : من میرم میخوابم تا غذا حاضر شود
جیمین : تو همیشه گشنته و خوابت میاد
تهیونگ : بحثمون از کجا به کجا کشیده شد
جونگکوک : تاریخ کنسرت چه روزبه
روز بعد خواستم به حمام بروم همه خواب بودند به حمام رفتم بعد از پنج دقیقه زیر دوش موندن صدای اعضا اومد انگار داشتن راجع چیزی بحث میکردن وایسا صدای اب تا این کلمه رو گفتم نامجون در حموم رو باز کرد و دوش اب رو بست و رفت لباسم رو عوض کردم و بیرون امدم خندم گرفت رنگ اعضا مثل گچ سفید بود
نامجون : کی رفته حموم ابو باز گذاشته
جین : کدومتون کرم ریختین اب رو باز گذاشتین
شوگا : من گشنمه
جهیهوپ : الان چه اتفاقی افتاده! چرا جروبحث میکنین
جیمین : ای بابا چتونه شما یه دوش اب باز بوده دیگه
تهیونگ : ............ ( اصلا نفهمید)
جونگکوک: .............. ( خوابیده)
تا نیم ساعت جر و بحث کردن شب شد و تمام اعضا خواب بودند من یواشکی وارد اتاق جونگکوک شدم
مثل همیشه بدون لباس خوابیده بود
یواشکی رفتم و کنارش خوابیدم یک دفعه دستش را سمتم دراز کرد و من را در اغوش گرفت نمیدانم چقدر گذشت که خوابم برد وقتی صبح از خواب بلند شدم با صحنه ای باور نکردنی مواجه شدم در خواب من هم کوک را بغل کرده بودم! باورم نمیشد ارام از تخت بلند شدم و به بیرون رفتم همه خواب بودند نگاهی به ساعت انداختم ساعت از 8 صبح هم گذشته بود چرا بیدار نشدند؟ شاید خواب موندند؟ صبر کن امروز جمعس و تعطیله .
ساعت 11 همه از خواب بلند شدن برای من امروز روز خوبیه چون امروز تعطیله و اعضا خانه هستن.
حالا یک ماه از رفتنم میگذرد دیگه به این شرایط عادت کردم امیدوارم خانواده ام هم عادت کرده باشند یعنی نامه قبلی که برایشان نوشتم به دستشان رسید ان را خواندند ان روز را کلا با فکر و خیال گذراندم .
روز بعد تصمیم گرفتم کمی بیرون از خونه بگردم
وایی چه بازار شلوغی دارن
اینجا چقدر خوراکی هست ولی پول ندارم بخرم صبر کن من که نامرعی هستم میتونم بدزدم
یکی از خوراکی هارو برداشتم داشتم میخوردم که یک بچه زول زد به خوراکی تو دستم از انجایی که نامرعی بودم مرا نمیدید و فقط خوراکی را میدید قبل اینکه کسی متوجه شود سریع از انجا دور شدم
خلاصه انقدر از ان خوراکی ها خوردم که توان راه رفتن نداشتم به هر زحمتی بود برگشتم خونه
وقتی برگشتم خونه اعضا داشتن درباره مساله ای حرف میزدند
نامجون : از هفته دیگه باید تمرین هامون برای کنسرت رو شروع کنیم
جین : باید سخت تمرین کنیم
شوگا : من میرم میخوابم تا غذا حاضر شود
جیمین : تو همیشه گشنته و خوابت میاد
تهیونگ : بحثمون از کجا به کجا کشیده شد
جونگکوک : تاریخ کنسرت چه روزبه
روز بعد خواستم به حمام بروم همه خواب بودند به حمام رفتم بعد از پنج دقیقه زیر دوش موندن صدای اعضا اومد انگار داشتن راجع چیزی بحث میکردن وایسا صدای اب تا این کلمه رو گفتم نامجون در حموم رو باز کرد و دوش اب رو بست و رفت لباسم رو عوض کردم و بیرون امدم خندم گرفت رنگ اعضا مثل گچ سفید بود
نامجون : کی رفته حموم ابو باز گذاشته
جین : کدومتون کرم ریختین اب رو باز گذاشتین
شوگا : من گشنمه
جهیهوپ : الان چه اتفاقی افتاده! چرا جروبحث میکنین
جیمین : ای بابا چتونه شما یه دوش اب باز بوده دیگه
تهیونگ : ............ ( اصلا نفهمید)
جونگکوک: .............. ( خوابیده)
۲۰.۷k
۰۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.