باران
باران
صندلیه آخر اتوبوس
یه آهنگ قفلی
بهترین راه است برای غرق شدن
غرق شدن در خاطرات
غرق شدن خودم
وقتی که میبینم هنوز برای زندگی جا دارم ولی دیگر توانی برای آن ندارم
وقتی که مبینم لبخندم را به یاد نمیاورم
وقتی دیگر اشکی برایم نمانده است
وقتی احساسم را گم کرده ام
وقتی نمیتوانم دیگر کسی را دوست داشته باشم
وقتی به جای قلبم دستانم میلرزد
همچنان با خود می اندیشم
که من تنها ۱8 سال دارم....
صندلیه آخر اتوبوس
یه آهنگ قفلی
بهترین راه است برای غرق شدن
غرق شدن در خاطرات
غرق شدن خودم
وقتی که میبینم هنوز برای زندگی جا دارم ولی دیگر توانی برای آن ندارم
وقتی که مبینم لبخندم را به یاد نمیاورم
وقتی دیگر اشکی برایم نمانده است
وقتی احساسم را گم کرده ام
وقتی نمیتوانم دیگر کسی را دوست داشته باشم
وقتی به جای قلبم دستانم میلرزد
همچنان با خود می اندیشم
که من تنها ۱8 سال دارم....
۳۷۱
۱۱ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.