چشمهایش

چشمهایش…
امان از آن چشمهایش…
قاتلین من بودند و هر روز بی صدا مرا میکشتند…
اما امروز من به مرگ خودم راضیم…
ولی آن چشمها…
نمیدانم کجای این دنیا…
به چه مینگرند…
#بکهیون
دیدگاه ها (۲)

مــــــــرادر آغوش بگیرکه هیچ کجاخــــــــــانهخود آدمنمی شو...

خوب مــــــــــن!باهم بودن آدمهانه به نزدیکی “تن”هاستکه به ن...

دسـتـــت را بـیــاورمــردانـه و زنــانـه اش را بـــی خـیــــ...

بیاید بیشتر فردوسی بخونیم😍 😍 😍 #کای #بکهیون #اکسو

روز هاست که نیاز به آغوش دارمآغوشی که به من لحظه ای آرامش ده...

« غرق شدن »جمله ی عجیبی است .انگار وصف حالم را میگوید .آنقدر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط