تو یادت نیست باران شد .نه این را هم نفهمیدی
تو یادت نیست باران شد .نه این را هم نفهمیدی
و من ارام رفتم تا برایت چتر بردارم
تو میلرزیدی و دستم چه عاجز میشدش وقتی
تورا میخواست بنویسد بروی صفحه خودکارم
میان خویش گم بودی میان عشق و دلتنگی
گمانم صبح فهمیدی که من ان سوی دیوارم
چه شد در من نمیدانم .فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستدارم
از ان شب هرشب این کوچه طنین عشق را دارد
تو ان سو شعر میخواندی من این سو از تو سرشارم #محمدغلامی
#عاشقانه
و من ارام رفتم تا برایت چتر بردارم
تو میلرزیدی و دستم چه عاجز میشدش وقتی
تورا میخواست بنویسد بروی صفحه خودکارم
میان خویش گم بودی میان عشق و دلتنگی
گمانم صبح فهمیدی که من ان سوی دیوارم
چه شد در من نمیدانم .فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم که خیلی دوستدارم
از ان شب هرشب این کوچه طنین عشق را دارد
تو ان سو شعر میخواندی من این سو از تو سرشارم #محمدغلامی
#عاشقانه
۱۷.۶k
۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.