حمدالله لطفی شاعر ایوانغربی
استاد "حمدالله لطفی" شاعر، دبیر و مدرس دانشگاه اهل ایوانغرب، که مدتهاست شعر دغدغهی اصلی اوست.
وی سالها پیش مسئول انجمن شعر استان یزد بود.
کتاب "شبانههای بیتو" مجموعه اشعار او، چاپ چهارم را نیز طی کرده است. این کتاب نخستین مجموعه شعری است که بلافاصله به زبان انگلیسی ترجمه شد و مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت و در مقطعی به عنوان یکی از منابع واحد درسی شعر و ادبیات انگلیسی معرفی شد.
کسب رتبهی شاعر برگزیدهی استان یزد و نفر نخست مسابقات کشوری پرسش مهر ریاست جمهوری در دو سال پیایی از عناوین ادبی اوست.
◇ کتابشناسی:
- شبانههای بیتو - انتشارات عابد تهران - ۱۳۸۱
- nocturnes with out you
نشر عابد تهران - ۱۳۸۱
- راس قرار همیشه - نشر سیب سرخ تهران - ۱۳۹۸
- دروغ پشت دروغ - نشر رهام اندیشه کرج - ۱۳۹۹
- پستچیها عاشقت شدهاند - نشر دیباچه کرمانشاه - ۱۴۰۱
◇ نمونهی شعر:
(۱)
[سر راه تو]
دور از چشم همه باز مرا مینگری
ای که از حال دل سوختهام بیخبری
مینشینم سر راه تو به امید سلام
و تو بیعاطفه بانو، ز برم میگذری
خسته از گرمترین فصل خدا میآیم
کاش میشد که مرا تا لب دریا ببری
گرچه بر صفحهی خاموش دل سنگی تو
نالههای شب ما هیچ نکرده اثری
همچنان غرق در افکار خودت ماندهای و
به هواخواه قدیمیات نداری نظری
همه شهر ز تشویش دلم آگاهند
تو هنوزم که هنوزست ز من بیخبری
ولی ایدوست به چشمان قشنگت سوگند
بعد تو دل نسپارم به نگاه دگری.
(۲)
[جنون]
من خداوند غزلهای جنون آمیزم
هیچ وقت از تو و عشق تو نمیپرهیزم
شبِ فانوس خیالات خودم را تنها
به در خانهی پر مهر تو میآویزم
مثل یک کوه غرورم که به پا خاستهام
ولی افسوس که در باور تو ناچیزم
چون بخاری که به پا خواسته از دریاها
هر شب از قهوهی چشمان تو بر میخیزم
تو نباشی به خدا سخت ز هم میپاشم
تو نباشی به خدا سخت به هم میریزم
چون درختی که خزان در تن او افتاده
هر شب از خشخش پاییز خدا لبریزم
دور از لذت چشمان تو تا، کی باید
با دل عاشق بیچارهی خود بستیزم.
(۳)
[بینظیر]
ای دو چشم مست تو در این حوالی بینظیر
خستهام، تنهاترینم، دستهایم را بگیر
قطره قطره آب شد، دل در غمت بیتاب شد
زیر خورشید فروزان نگاهت ناگزیر
آه اگر صد سال بنشینم تماشایت کنم
من نخواهم شد ز چشمان تو هرگز سیر سیر
با امید با تو ماندن، از تو گفتن زندهام
بیتو من میمیرم، ای بالا بلند سر به زیر
بس که دنبال تو راه افتادهام دیوانهوار
رد پایم مانده بر شنهای گرم این کویر
ای دلیل ماندن من در کویرستان درد
سایه عشق خودت را از سر من بر مگیر.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
www.shabanehaye-bito.blogfa.com
www.aivangharb.blogfa.com
@hamdolalotfi
وی سالها پیش مسئول انجمن شعر استان یزد بود.
کتاب "شبانههای بیتو" مجموعه اشعار او، چاپ چهارم را نیز طی کرده است. این کتاب نخستین مجموعه شعری است که بلافاصله به زبان انگلیسی ترجمه شد و مورد استقبال دانشجویان قرار گرفت و در مقطعی به عنوان یکی از منابع واحد درسی شعر و ادبیات انگلیسی معرفی شد.
کسب رتبهی شاعر برگزیدهی استان یزد و نفر نخست مسابقات کشوری پرسش مهر ریاست جمهوری در دو سال پیایی از عناوین ادبی اوست.
◇ کتابشناسی:
- شبانههای بیتو - انتشارات عابد تهران - ۱۳۸۱
- nocturnes with out you
نشر عابد تهران - ۱۳۸۱
- راس قرار همیشه - نشر سیب سرخ تهران - ۱۳۹۸
- دروغ پشت دروغ - نشر رهام اندیشه کرج - ۱۳۹۹
- پستچیها عاشقت شدهاند - نشر دیباچه کرمانشاه - ۱۴۰۱
◇ نمونهی شعر:
(۱)
[سر راه تو]
دور از چشم همه باز مرا مینگری
ای که از حال دل سوختهام بیخبری
مینشینم سر راه تو به امید سلام
و تو بیعاطفه بانو، ز برم میگذری
خسته از گرمترین فصل خدا میآیم
کاش میشد که مرا تا لب دریا ببری
گرچه بر صفحهی خاموش دل سنگی تو
نالههای شب ما هیچ نکرده اثری
همچنان غرق در افکار خودت ماندهای و
به هواخواه قدیمیات نداری نظری
همه شهر ز تشویش دلم آگاهند
تو هنوزم که هنوزست ز من بیخبری
ولی ایدوست به چشمان قشنگت سوگند
بعد تو دل نسپارم به نگاه دگری.
(۲)
[جنون]
من خداوند غزلهای جنون آمیزم
هیچ وقت از تو و عشق تو نمیپرهیزم
شبِ فانوس خیالات خودم را تنها
به در خانهی پر مهر تو میآویزم
مثل یک کوه غرورم که به پا خاستهام
ولی افسوس که در باور تو ناچیزم
چون بخاری که به پا خواسته از دریاها
هر شب از قهوهی چشمان تو بر میخیزم
تو نباشی به خدا سخت ز هم میپاشم
تو نباشی به خدا سخت به هم میریزم
چون درختی که خزان در تن او افتاده
هر شب از خشخش پاییز خدا لبریزم
دور از لذت چشمان تو تا، کی باید
با دل عاشق بیچارهی خود بستیزم.
(۳)
[بینظیر]
ای دو چشم مست تو در این حوالی بینظیر
خستهام، تنهاترینم، دستهایم را بگیر
قطره قطره آب شد، دل در غمت بیتاب شد
زیر خورشید فروزان نگاهت ناگزیر
آه اگر صد سال بنشینم تماشایت کنم
من نخواهم شد ز چشمان تو هرگز سیر سیر
با امید با تو ماندن، از تو گفتن زندهام
بیتو من میمیرم، ای بالا بلند سر به زیر
بس که دنبال تو راه افتادهام دیوانهوار
رد پایم مانده بر شنهای گرم این کویر
ای دلیل ماندن من در کویرستان درد
سایه عشق خودت را از سر من بر مگیر.
گردآوری و نگارش:
#زانا_کوردستانی
منابع
www.shabanehaye-bito.blogfa.com
www.aivangharb.blogfa.com
@hamdolalotfi
۲.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.