عشق نهفته
عشق نهفته
پارت سوم❤️💙🖤
شدو:صبح بخیر
سونیک:صبح بخیر
سیلور:شکلات
شدو:شکلات می خوای؟
سیلور: آره
شدو:بیا بهت بدم
سیلور:شیرین باشه
شدو:شکلات شیرینه🧐
سیلور: آها ببخشید
سونیک:چه روز خوبی
شدو:با وجود تو زیبا تر هم میشه
سونیک: آه شدو خجالتم نده
شدو:حقیقتو گفتم
سیلور:من بستنی می خوام
شدو:باشه می خرم برات
سونیک:شدو تو خونواده نداری؟؟
شدو:دارم ولی در ژاپن هستند
سونیک: آهان منم ولی اونا الان در لندن هستند
شدو:چه جالب پس یعنی تو و سیلور تنها زندگی می کنید
سونیک:الان که با تو هستیم
شدو:راضی هستید آخه من مافیا هستم
سونیک: آره عیبی نداره
سیلور:شکلات من خیلی خوب بود
شدو:بازم بردار
سیلور:وای مرسی
سونیک:راستش سیلور واقعا برادرم نیست اون یک بچه کوچولو بود که خانواده نداشت و من و خانوادم چون اونو خیلی دوست داشتیم ازش مراقبت کردیم اون بچه از کودکی هم قلب بزرگی داشت
شدو:معلومه امیدوارم آینده خوبی داشته باشه اون همیشه خوشبخته که تو را داره
سونیک:منم خوشبختم که اونو دارم
شدو:درسته
از زبان شدو
یهو سونیک سمتم اومد و گونه هامو گرفت
سونیک:و تو را دارم
و منو بوسید منم بوسیدمش
سیلور:یا خدا چیکار می کنید
شدو:دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سیلور: آره
سونیک:چیزه....خب...ولش بریم بستنی بخریم
سیلور:بستنییییییی
شدو:بریم
سونیک:با چی
شدو:با موتور من آشنا شوید
سونیک و سیلور:وای زیباست
شدو:بپرید بالا
فلش بک به فروشگاه
سونیک:سیلور شکلاتی می خوای
سیلور:بستنی شکلاتی آره
شدو:بیا اینم بستنی شکلاتی
سیلور:مرسی شدو جونم
شدو:وای چقدر کیوته
سونیک: آره میدونم
شدو:تو ازم نمی ترسی واقعا برام عجیبه سیلور هم همینطور
سونیک:بیخیال شدو بهش فکر نکن
شدو:باشه باشه ببخشید
در حین راه اسکورج را دیدیم
اسکورج:سلام شدو
شدو:سلام اسکورج
سونیک:اسکورج کیه
اسکورج:من برادر شدو هستم
شدو:درسته
سیلور:ازدواج کردی؟؟؟؟
سونیک:خجالت بکش سیلور
اسکورج:نه ولی داداشت خیلی جذابه وای اجازه دارم بوسش کنم
سیلور: آره بوسم کن
اسکورج سیلور را بوسید
شدو:به نظرم خوشبخت میشوند
اسکورج:اوه ببخشید خودمو معرفی نکردم من برادر شدو هستم از آشناییتون خوشبختم
سونیک:ممنون ماهم
شدو:نگران نباش مهربونه اونم راستش سرگذشتی مثل سیلور داشته پس باهم کنار میان
سونیک: آره
شدو:خب بچه ها بیاید داخل...
همه:اومدیم
ادامه دارد.....
پارت سوم❤️💙🖤
شدو:صبح بخیر
سونیک:صبح بخیر
سیلور:شکلات
شدو:شکلات می خوای؟
سیلور: آره
شدو:بیا بهت بدم
سیلور:شیرین باشه
شدو:شکلات شیرینه🧐
سیلور: آها ببخشید
سونیک:چه روز خوبی
شدو:با وجود تو زیبا تر هم میشه
سونیک: آه شدو خجالتم نده
شدو:حقیقتو گفتم
سیلور:من بستنی می خوام
شدو:باشه می خرم برات
سونیک:شدو تو خونواده نداری؟؟
شدو:دارم ولی در ژاپن هستند
سونیک: آهان منم ولی اونا الان در لندن هستند
شدو:چه جالب پس یعنی تو و سیلور تنها زندگی می کنید
سونیک:الان که با تو هستیم
شدو:راضی هستید آخه من مافیا هستم
سونیک: آره عیبی نداره
سیلور:شکلات من خیلی خوب بود
شدو:بازم بردار
سیلور:وای مرسی
سونیک:راستش سیلور واقعا برادرم نیست اون یک بچه کوچولو بود که خانواده نداشت و من و خانوادم چون اونو خیلی دوست داشتیم ازش مراقبت کردیم اون بچه از کودکی هم قلب بزرگی داشت
شدو:معلومه امیدوارم آینده خوبی داشته باشه اون همیشه خوشبخته که تو را داره
سونیک:منم خوشبختم که اونو دارم
شدو:درسته
از زبان شدو
یهو سونیک سمتم اومد و گونه هامو گرفت
سونیک:و تو را دارم
و منو بوسید منم بوسیدمش
سیلور:یا خدا چیکار می کنید
شدو:دیدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سیلور: آره
سونیک:چیزه....خب...ولش بریم بستنی بخریم
سیلور:بستنییییییی
شدو:بریم
سونیک:با چی
شدو:با موتور من آشنا شوید
سونیک و سیلور:وای زیباست
شدو:بپرید بالا
فلش بک به فروشگاه
سونیک:سیلور شکلاتی می خوای
سیلور:بستنی شکلاتی آره
شدو:بیا اینم بستنی شکلاتی
سیلور:مرسی شدو جونم
شدو:وای چقدر کیوته
سونیک: آره میدونم
شدو:تو ازم نمی ترسی واقعا برام عجیبه سیلور هم همینطور
سونیک:بیخیال شدو بهش فکر نکن
شدو:باشه باشه ببخشید
در حین راه اسکورج را دیدیم
اسکورج:سلام شدو
شدو:سلام اسکورج
سونیک:اسکورج کیه
اسکورج:من برادر شدو هستم
شدو:درسته
سیلور:ازدواج کردی؟؟؟؟
سونیک:خجالت بکش سیلور
اسکورج:نه ولی داداشت خیلی جذابه وای اجازه دارم بوسش کنم
سیلور: آره بوسم کن
اسکورج سیلور را بوسید
شدو:به نظرم خوشبخت میشوند
اسکورج:اوه ببخشید خودمو معرفی نکردم من برادر شدو هستم از آشناییتون خوشبختم
سونیک:ممنون ماهم
شدو:نگران نباش مهربونه اونم راستش سرگذشتی مثل سیلور داشته پس باهم کنار میان
سونیک: آره
شدو:خب بچه ها بیاید داخل...
همه:اومدیم
ادامه دارد.....
- ۲.۰k
- ۱۰ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط