اقای من

اقای من"
پارت ۱۱

ساعت 6:15 صبح

_بچرخونش پسرررر
جونگکوک بعد اینکه حرف جیمینو شنید مست خندید و بطریو چرخوند.سر بطری روی کوک و اخرش به یونگی افتاد.چون صدای فضا بلند بود رسما داد میزدن
+جرعت یا حقیقت هیونگیی؟؟
=حقیقتو انتخاب مینمایممم
+بگو بینم.جیمین حاملس؟
با این حرفش سه تاشونم قش کردن رسما.تا این ساعت توی بار مست کرده بودن تا مرگ رقصیده بودن و الان نشسته داشتن جرعت حقیقت بازی میکردن
_اررره کوووووک چند قلو دارمممم ببینننشونننن
+کیما پربارن چیم مواظب بااااشش زیاد نشه یهووو
بعد این حرف کوک یونگی با صدای کشدار و شادی گفت
=مواظب باشششش توهم عاشق یکی از اون کیم پر بارا شدییی
_اه لعنت بهششششش بره زن خشکشو خیس کنههه هیونگکک
=زدی تو خال پسررر
کوک  با به یاد اوردن تهیونگ خندید. به سختی پاشد با اینکه تلو تلو میخورد و هنوزم داشت میخندید به سمت گوشی رفت و برش داشت
بزور شماره استاد ادبیاتشو پیدا کرد و زنگ زد
تهیونگی که تا الان نخوابیده بود و چشاش کمی قرمز شده بود، با زنگ خوردن گوشیش دست از فکر کردن کشید و با دیدن اسم کسی که زنگ زده بود متعجب گوشیو برداشت
_الو؟
+اوه ه ه ه ه  اقای کیم ماااا عزیزمممم
و خندید
_جو...جونگکوک؟
+اره دقیقا منممم همون پسری که ردش کردی کیممم
یادتهههه؟یا نه وایسا داری شب خوبیو با زن خشکیدت میگذرونی و یادت رفته؟هومممم؟
تهیونگ ضربه ای به سرش زد پسری که داشت الان باهاش حرف میزد به شدت مست بود.اینو میشد از لحنش و حرفاش فهمید
_این وقت صبح چرا بیداری کوک؟
+اووووو بچه ها استاد کیممون نگرانم شدهه
جیمین که توی بغل یونگی از قلقلکای دوست پسرش قش کرده بود داد زد
_اقای کیممم خیر سرمون شدهه
تهیونگ با شنیدن صدای جیمین دیگه مطمئن شد که اینا عقلی تو سرشون ندارن
_کوک حالت خوبه؟
+اوهومممم.عالیممم به لطفت کیممم
_تو کجایی؟
+اوممم اینجا دختراي سکسی پره استاد
و ارههه مرداشون جذابننن و میخوام به همشون کونمو بدممم
و فهمید که کجاس. لعنت که فهمید.با اینکه یجور سعی میکرد جمله اخرشو فراموش کنه ولی عصبانیش کرده بود
_کوک گوشیو بده به یونگی هیونگ عزیزت
کوک خمیازه ای کشید و با لبی جلو اومده حرفشو گفت
+اوم میدمش
یونگی هیونگییی استاد معروفمونهه
یونگی دل از لبای جیمین کند و گوشیو گرفت و فحشایی نثار تهیونگ کرد
=بفرما اا
_یونگی کجایین شما لعنتیا؟
=خفه شو. پسر خوشگلت نیازش داشت اوردمش بار مست کنه دیگه کار خیره اما انگار منم نیاز داشتم برا
_خودت خفه شو و لوکیشن اون جهنمو بهم بفرست میام اونجا
=چشم به روی عقل نبودت
_به کو-
و یونگی بدون اینکه حرفشو بشنوه قطعش کرد و گوشیو زمین گذاشت و جیمینو بیشتر بغل کرد
دیدگاه ها (۰)

اقای من"ادامه پارت ۱۱و یونگی بدون اینکه حرفشو بشنوه قطعش کرد...

اقای من"پارت ۱۲بعد اینکه اون بار لعنتیو پیدا کرد زود از ماشی...

my month²پارت¹²

my month²پارت⁹

رمان افسر پلیس پارت ⁴تا آخر مهمونی هواسم به اون پسره بود خدا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط