اما لحظه ای هم می رسه که دیگه احساس میکنی پُر شدی، سر سوز
اما لحظه ای هم می رسه که دیگه احساس میکنی پُر شدی، سر سوزنی هم جا نداری. واسه هیچی جا نداری.
اونقدر پُر شدی که حتی یه لبخند ساده هم میتونه تورو منفجر کنه
چون تو رو یاد خاطره ای میندازه که دیگه نیست. اونقدر نیست که حتی خودتم شک داری واقعی بوده یا نه!
بعد دوس داری خودتو بذاری یه جا، یه پارچه بکشی رو خودت
یه مدت همونجا بمونی تا همه چیو هضم کنی.
حرف ها رو، غصه ها رو، خنده ها رو، اشک ها رو
و سکوت ها رو
که بیشتر از هر چیز دیگه ای توو دنیا جا میگیرن.
اونقدر پُر شدی که حتی یه لبخند ساده هم میتونه تورو منفجر کنه
چون تو رو یاد خاطره ای میندازه که دیگه نیست. اونقدر نیست که حتی خودتم شک داری واقعی بوده یا نه!
بعد دوس داری خودتو بذاری یه جا، یه پارچه بکشی رو خودت
یه مدت همونجا بمونی تا همه چیو هضم کنی.
حرف ها رو، غصه ها رو، خنده ها رو، اشک ها رو
و سکوت ها رو
که بیشتر از هر چیز دیگه ای توو دنیا جا میگیرن.
۳.۸k
۰۹ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.