پارت سناریو تنقلات

پارت ۱۲ سناریو تنقلات
x: بله بفرمایید؟
میدوریا: ایزوکو میدوریا هستم.. از اشنایی باهاتون خوشبختم....
قبل از اینکه میدوریا بتونه حرفش رو ادامه بده این عوضیه بزرگوار میپره وسط حرفش..
x: اره‌، اره.. میدونم.. میدوریا ایزوکو دانش اموز مدرسه یو ای در رشته ی قهرمانی... و.. وارث؛... خب.. نهمین نفر.. برای ورود و ملاقات با شیناری سان به پشت برگردید و به طور مثال با لبخند و جوری که انگار میخواید به دو نفر نشون بدین دنبالتون نیان دستتون رو مشت کنید و شستتون رو باز کنید.. این کیلید ورودتونه..
میدوریا بااینکه کاملا متعجب شده بود و کلی سوال تو ذهنش بود و میخواست بدونه که اون فرد چطوری میدونست اون وارث وان فور اله و چطوری اینهمه اطلاعات داشت و...
براش سوال بود که چرا باید همچین کاری کنه اما بالاخره برمیگیره و کاری x: بهش گفته بود رو انجام میده..
اوراراکاو تودوروکی کاملا متعجب و شکه شدن و حالتشون اینطوری بود که.. هاع؟
بعد یهو زیرپای میدوریا خالی میشه و میدوریا ثانیه های اخر میبینه که تودوروکی و اوراراکا دارن میدوند سمتش و شوتو سعی میکنه با قدرت یخش جلوی سقوط میدوریا رو بگیره ولی دیگه دیره..
میدوریا سقوط میکنه.. اما یه واکنش انعکاسیش باعث میشه نیفته و با کمک شلاق سیاه و شناور شدن خودشو نگه داره..
صداشونو میشنوه..
تودوروکی: لعنتی!!
اوراراکا خیلی ناراحت عصبانیه و تقریبا بغضش گرفته: دیر رسیدیم!
تودوروکی کُن نمیتونید با یخ این در رو باز کنید؟
تودوروکی: نه خیلی محکمه یخ مقابلش میشکنه اما..
شوتو نزدیک میشه و با اتیش امتحان میکنه..
تودوروکی شاید با این جواب بده..
میدوریا نزدیک دریچه میشه اما کم کم هوشیاریشو از دست میده و دیگه صداشونو نمیشنوه..
میدوریا: این دود..(سرفه میکنه و بیهوش میشه و درنتیجه سقوط میکنه..)
(خب بریم از احوالات باکوگو باخبر شیم)
دیدگاه ها (۵)

☆♡

کمی مای هیرو اکادمی میل کنید

پارت ۱۱ سناریو تنقلات... حال حاضر.. میدوریا زنگ در رو به ارو...

☆پارت ۱۰ رو کامل کردمسریع پارت ۱۰ رو بخونید که پارت ۱۱ تو را...

[سناریو شماره ۴]

lasting song part : 7

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط