کتاب شاهنامه ابوالقاسم فردوسی تو دستم بود یاد حافظ افتا

کتاب شاهنامه ابوالقاسم فردوسی تو دستم بود. یاد حافظ افتادم.گفتم شعری از مولانا بخونم.سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز .درغگو گرفت، که جان برادر که کار کرد.(.عمر گرانمایه در این صرف شد تا چه خورم صیف وچه پوشم) شتا
دیدگاه ها (۰)

مِن دَرد دارِم حس نَکُنه هیچکی مـی دَردهبـیخود چِرِه چُکُش ب...

بعد از حافظ ایران غزل سرایی به مانند او به خود ندید.مردی از ...

حماسه ای دیگر از هموطنان همجنس گرای ایرانی در هامبورگ المان ...

📸 مسجد مختلط/ پیش نماز خانم/ پرچم همجنسبازی در روبرو/ اسلام ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط