موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش دید به مرغ و گوسفند و

موشی در خانه ی صاحب مزرعه تله موش دید، به مرغ و گوسفند و گاو خبر داد.
همه گفتند : تله موش مشکل توست به ما ربطی ندارد.
ماری دمش در تله موش گیر کرد و زن مزرعه دار را که آنجا بود گزید.
از مرغ برایش سوپ درست کردند. گوسفند را برای عیادت کنندگان از زن مزرعه دار سر بریدند. زن مزرعه دار زنده نماند و مرد. گاو را برای مراسم ترحیم کشتند.
و در این مدت موش از سوراخ دیوار نگاه می کرد و به مشکلی که به دیگران ربط نداشت فکر می کرد !
دیدگاه ها (۲)

#رواندرمانی_تست✍ تست کوتاه افسردگی؛ امروزه افسردگی را به دلی...

خوشبختی چیزی نیست که بتوانی آن را به تملک خود درآوری!خوشبختی...

فردی هنگام راه رفتن، پایش به سکه ای خورد.تاریک بود، فکر کرد ...

سرزمینی که پخمگانش شاغل باشند،و نخبگانش بیکارصادراتش متفکر ب...

موشی در خانه صاحب مزرعه تله موش ديد. به مرغ و گوسفند و گاو خ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط