17اردیبهشت مارو اردو بردن مشهد برگشتنی نصف شب ساعت3 بود ق
17اردیبهشت مارو اردو بردن مشهد برگشتنی نصف شب ساعت3 بود قطار حرکت کرد ماهم انقد خسته بودیم تا چمدونامونو جا دادیم بدون اینکه ملافه بندازیم گرفتیم خوابیدیم یهو در کوپه رو زدن لای در یکم باز بود و چون من فقط بالا خوابیده بودم میدیدم کیه تا اومدم بگم مهمانداره قطاره یهو دوستم شروع کرد ب بلند فحش دادن برگشت گفت کدوم کره خریه ک داره در میزنه الاغ مگه نمیبینی خوابیم جالا منم خی میگم هما خفه شو مهمانداره هستش مگه ساکت میشد حالا منم برگشتم ب مرده گفتم اقا ملافه هارو بزارین پشت در ما بر میداریم حالا هممونم با تاب بودیم هیشکدوممونم نمی رفتیم لباس بپوشیم مرده هم گیر داده بود من باید اینارو ب خودتون تحویل بدم
۱.۴k
۱۳ مهر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۸۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.