ⓦⓘⓝⓚپارت اخر
ⓦⓘⓝⓚپارت اخر
یونگی سویچ ماشین جیمین رو بر میداره
جیمین:هی صبر کن منم بیام
یونگی و جیمین سوار ماشین میشن به سمت بیمارستان حرکت میکنن جیمین حرف هاش رو تک تک توی ذهنش تکرار میکرد چون دیگه فرصتی نداشت به یونگی بگه و میاس همه رو به فراموشی بسپاره به بیمارستان که رسیدن یونگی با ذوق زیادی به سمت در ورودی بیمارستان میرفت انگار که تکه ای از وجودش توی بیمارستان جا مونده جیمین آروم پشت سر یونگی اومد {دیگه حال ندارم بنویسم خودتون تصور کنین مرخص شد اومد بیرون الان تو خونه ان}
4 روز بعد ساعت 16:30
جیهوپ:یونگی از جیمین چند روزی خبر نیست
یونگی:نمیدونم بعد مرخص شدن تو فرداش غیب شد
جیهوپ:گوشیتو بده
یونگی:چرا
جیهوپ:چون گوشی ندارم میخوام به جیمین زنگ بزنم
یونگی:بیا
شماره جیمینو میگیره اما در دسترس نبود
جیهوپ:در دسترس نیست
یونگی:چرا
چیهوپ:من از کجا بدونم
یونگی آروم به سمت اتاق جیمین رفت در اتاق رو باز کرد دفتری روی میز دید سمتش رفت تا درسخط جیمینو دید سریع شروع کرد به خوندن وقتی که خوند آروم شروع به اشکریختن کرد ولی حالا جیمین نبود
آخرش غمگین بود نه
یونگی سویچ ماشین جیمین رو بر میداره
جیمین:هی صبر کن منم بیام
یونگی و جیمین سوار ماشین میشن به سمت بیمارستان حرکت میکنن جیمین حرف هاش رو تک تک توی ذهنش تکرار میکرد چون دیگه فرصتی نداشت به یونگی بگه و میاس همه رو به فراموشی بسپاره به بیمارستان که رسیدن یونگی با ذوق زیادی به سمت در ورودی بیمارستان میرفت انگار که تکه ای از وجودش توی بیمارستان جا مونده جیمین آروم پشت سر یونگی اومد {دیگه حال ندارم بنویسم خودتون تصور کنین مرخص شد اومد بیرون الان تو خونه ان}
4 روز بعد ساعت 16:30
جیهوپ:یونگی از جیمین چند روزی خبر نیست
یونگی:نمیدونم بعد مرخص شدن تو فرداش غیب شد
جیهوپ:گوشیتو بده
یونگی:چرا
جیهوپ:چون گوشی ندارم میخوام به جیمین زنگ بزنم
یونگی:بیا
شماره جیمینو میگیره اما در دسترس نبود
جیهوپ:در دسترس نیست
یونگی:چرا
چیهوپ:من از کجا بدونم
یونگی آروم به سمت اتاق جیمین رفت در اتاق رو باز کرد دفتری روی میز دید سمتش رفت تا درسخط جیمینو دید سریع شروع کرد به خوندن وقتی که خوند آروم شروع به اشکریختن کرد ولی حالا جیمین نبود
آخرش غمگین بود نه
۳.۲k
۱۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.