ا ت باشه

ا. ت: باشه
نه میام
حوصلم سررفته شوگا هم با خودم میارم
باشه
خداحافظ
شوگا: چیشد
ا. ت: عروسیه پسر خالمه باید بریم ایران
شوگا: باشه
ا. ت: باشه؟ .
شوگا: چیه
ا. ت: فکر کردم مخالفت میکنی
شوگا : آها ، حالا کی بریم
ا. ت : هفته بعدی، یا خدا باید لباس بگیرم
شوگا: شروع شد
ا. ت😂😭
پرش زمانی به فرودگاه
من هنگ بودم تا صبح سرکار بودم تا یه وقت کارام عقب نیوفته
شوگا: خوبی ا. ت
ا. ت: آره عالیم
داخل هواپیما رفتیم نشستیم تا نشستیم خوابم برد بیدار شدم شب بود رسیدیم ایران
ا. ت: بلخره رسیدیم
شوگا: آره، خوب خوابیدی
ا. ت: اوهوم خسته بودم ، بریم پایین
از هواپیما پایین اومدیم
و پدر بنده دیدیم براش دست تکون دادم
مارو دید رفتیم سمتش بغلش کردم شوگا باهاش دست
ا. ت: سلام، چطوری؟
پ. ت: مرسی، شما چی
شوگا : سلام
ا. ت: سلام کرد بابا
رفتیم سمت ماشین نشستیم
بابام آهنگ گذاشت
من پشت نشستم باز خوابم بردم
صبح بیدار شدم رو تخت خودم بودم
هنگ کرده نشسته بودم
رو به شوگا: من کیم، تو کی هستی، من کجام
شوگا: اثرات زیاد خوابیدنه
به خودم اومدم
ا. ت: عه رسیدیم
شوگا : اره خانم همش خواب بود
ا . ت:😁
لپشو بوس کردم
ا. ت: پاشو دیگه
شوگا: اوکی
رفتم حموم اومدم لباس پوشیدن رفتم پایین
م. ت: به به ا. ت خانم بلخره دیدیمت
ا. ت: 😁
شوگا اومد پایین
شوگا: صبح بخیر
م. ت: بهش بگو صبح بخیر
ا. ت: صبح بخیر
شوگا: جات خالی ا. ت دیشب عجب شامی داشتیم
ا. ت؛ : شام دیشب چی داشتیم
م. ت: قیمه
ا. ت: نههههههههههه
ا. ت:برای من نذاشتین
م. ت: نه
ا. ت: گریه الکی
م. ت: امشب بله برونه پسر خالته ، فردا شب گوسفند میکشن، بعد حنا بندون، بعد عروسی
ا. ت: میدونم
دیدگاه ها (۰)

فیک فداکاری پارت 8پرش زمانی به سه سال بعد امروز شوگا از سربا...

شام رو میز چیدم شوگا از حموم اومد رفت تو اتاق لباس پوشیداومد...

ا. ت: اوهوم شوگا با دستاش صورتمو قاب کرد شروع کرد به بوسید 5...

ا. ت: حداقل برو لباستو عوض کن شوگا:: تیشرت لش داریا. ت: اوهو...

love Between the Tides³⁸یک هفته بعد تهیونگرفتم کلاس تهیونگ:س...

love Between the Tides²⁴تهیونگم: خوش گذشتتهیونگ: آره خیلی خو...

"سرنوشت " p,38...یهو .... ا/ت رو بغل کرد و پیشونیشو بوسید .....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط