ددی من شو.....پارت ۱۰
_روز کنکور_
ویوات:
ساعت ۶ بود که رفتم اماده شدم..کنکور از ساعت ۹صبح تا ۳ ظهر بود ولی چون مکان امتحان دوره یکم زودتر باید راه بیوفتم...قرار بود کوک منو برسونه...رفتم پایین و غذا خوردم و ا کوک حرکت کردیم....بعد ۱ ساعت و نیم رسیدیم...از استرس داشتم میلرزیدم
_:خوبی؟
:کاش ی چیزی بود که الان استرسمو کم کنه
ویوکوک:
با شنیدن این کلمه یکم مکث کردم...بعد خم شدم سمت اتو لباشو بوسیدم...چند دیقه که گذشت ازش جدا شدم
_:الان استرست کمتر شد؟
:............
_:*لبخند*....سعی نکن ازم مخفی کنی...میدونم دوسم داری
:نه ندارم
_:داری....خیلی خوبم داری
:میگم ندارم
_:واقعا؟
:اره
_:اون دختره دوستت نیس؟...خیلی کراشه لعنتی
:زر نز.....هوففف...باشه دوست دارم راحت شدی؟
_:خب پس یبار دیگم میبوسمت
*بوسید*
:یکی میبینه*اروم
_:خب ببینه....*نزدیک گوش ات شد*....منم دوست دارم بیب....الان برو کنکورتو بده و بیا...تا سه منظرتم*با صدای بم*
:باشه...*پیاده شد و رفت*
_دوهفته بعد از کنکور_
ویوادمین:
صبح نتایج کنکور ات اومده بودو از رشته جراح مغز و اعصاب قبول شده بود....همه سز میز شام بودن که پدر ات و کوک اومدن و نشستن
ب.ا:قبل از شروع غذا خوردن میخوام ی تصمیم مهم رو بهتون بگم....ات..دخترم برای خوندن رشته ای که قبول شدی همراه جونگکوک برو به توکیو
:........چش...م....منسیر شدم میرم اتاقم
_:تو که چیزی نخوردی
:میل ندارم*ناراحت
_:باشه....منم میرم...با بچه ها قراره بریم بیرون امشب...شب همگی بخیر
همه:شب بخیر
ویوجونگکوک:
بعد شنیدن خبر ات ناراحت بود رفتم سمت اتاقش تا بدونم چرا ناراحت شد
_:ات
:بله
_:خوبی؟...احساس میکنم بعد شنیدن خبر ناراحت شدی
:م...ن اوکیم چیزی نیس
_:مطمئنی؟
:اره....جونگکوک
_:جانم
:میشه نری؟
_:چرا؟
:همینجوری
_:چون فردا صبح قراره بریم میخوام برم ی جایی کار مهمی دارم
:باشه
*ات رفت بغل جونگکوک*
:مراقب خودت باش
_:باشه
ویوجونگکوک:
بعد بغل رفتم ولی فکرم پیش ات موند...*ساعت ۱۰ شبه*۲۰ دیقه بعد زنگ زدم ولی برنداشت گفتم شاید خوابه دیگه زنگ نزدم....ساعت ۱ شب برگشتم خونه دیدم عموم تو اشپزخونس
_:عمو بیدارین؟
ب.ا:او..اره.......تشنم شد اومدم اب بخورم
_:اها...من میرم بخوابم...شب بخیر
ب.ا:شبت بخیر
*کوک رفت اروم به ات سر زد دید خوابه دیگه نرفت داخل رفت اتاق خودش خوابید*
_فلش بک به بعد رفتن جونگکوک_
حمایت؟..
پارت بعدو تا شب میزارم
_روز کنکور_
ویوات:
ساعت ۶ بود که رفتم اماده شدم..کنکور از ساعت ۹صبح تا ۳ ظهر بود ولی چون مکان امتحان دوره یکم زودتر باید راه بیوفتم...قرار بود کوک منو برسونه...رفتم پایین و غذا خوردم و ا کوک حرکت کردیم....بعد ۱ ساعت و نیم رسیدیم...از استرس داشتم میلرزیدم
_:خوبی؟
:کاش ی چیزی بود که الان استرسمو کم کنه
ویوکوک:
با شنیدن این کلمه یکم مکث کردم...بعد خم شدم سمت اتو لباشو بوسیدم...چند دیقه که گذشت ازش جدا شدم
_:الان استرست کمتر شد؟
:............
_:*لبخند*....سعی نکن ازم مخفی کنی...میدونم دوسم داری
:نه ندارم
_:داری....خیلی خوبم داری
:میگم ندارم
_:واقعا؟
:اره
_:اون دختره دوستت نیس؟...خیلی کراشه لعنتی
:زر نز.....هوففف...باشه دوست دارم راحت شدی؟
_:خب پس یبار دیگم میبوسمت
*بوسید*
:یکی میبینه*اروم
_:خب ببینه....*نزدیک گوش ات شد*....منم دوست دارم بیب....الان برو کنکورتو بده و بیا...تا سه منظرتم*با صدای بم*
:باشه...*پیاده شد و رفت*
_دوهفته بعد از کنکور_
ویوادمین:
صبح نتایج کنکور ات اومده بودو از رشته جراح مغز و اعصاب قبول شده بود....همه سز میز شام بودن که پدر ات و کوک اومدن و نشستن
ب.ا:قبل از شروع غذا خوردن میخوام ی تصمیم مهم رو بهتون بگم....ات..دخترم برای خوندن رشته ای که قبول شدی همراه جونگکوک برو به توکیو
:........چش...م....منسیر شدم میرم اتاقم
_:تو که چیزی نخوردی
:میل ندارم*ناراحت
_:باشه....منم میرم...با بچه ها قراره بریم بیرون امشب...شب همگی بخیر
همه:شب بخیر
ویوجونگکوک:
بعد شنیدن خبر ات ناراحت بود رفتم سمت اتاقش تا بدونم چرا ناراحت شد
_:ات
:بله
_:خوبی؟...احساس میکنم بعد شنیدن خبر ناراحت شدی
:م...ن اوکیم چیزی نیس
_:مطمئنی؟
:اره....جونگکوک
_:جانم
:میشه نری؟
_:چرا؟
:همینجوری
_:چون فردا صبح قراره بریم میخوام برم ی جایی کار مهمی دارم
:باشه
*ات رفت بغل جونگکوک*
:مراقب خودت باش
_:باشه
ویوجونگکوک:
بعد بغل رفتم ولی فکرم پیش ات موند...*ساعت ۱۰ شبه*۲۰ دیقه بعد زنگ زدم ولی برنداشت گفتم شاید خوابه دیگه زنگ نزدم....ساعت ۱ شب برگشتم خونه دیدم عموم تو اشپزخونس
_:عمو بیدارین؟
ب.ا:او..اره.......تشنم شد اومدم اب بخورم
_:اها...من میرم بخوابم...شب بخیر
ب.ا:شبت بخیر
*کوک رفت اروم به ات سر زد دید خوابه دیگه نرفت داخل رفت اتاق خودش خوابید*
_فلش بک به بعد رفتن جونگکوک_
حمایت؟..
پارت بعدو تا شب میزارم
۱۷.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.