در این زمین که هوا سر به سر زمستانیست ٬
در این زمین که هوا سر به سر زمستانیست ٬
زنی شبیه خودم در بهار زندانیست
زنی که نبض زمان می زند زمین او را
و انتهای غمش ابتدای ویرانیست
« اسیر » این همه « دیوار » بی دریچه شده ست
زنی که خسته از این دستهای سیمانیست
درون آینه پنهان نمی شود ٬ وقتی
زمانه خسته ی درد و زمان عریانیست
کلاغ ها به تماشای باغ آمده اند
که فصل ٬ فصل غزل های زرد آبانیست
کسی شبیه خودم عاشقانه زل زده است
به چشمهای زنی که همیشه بارانیست
کنار جاده به تنهایی ام لگد زده ام
که رد پای تو در برف جاده پیدا نیست ...
#مریم_آرام
زنی شبیه خودم در بهار زندانیست
زنی که نبض زمان می زند زمین او را
و انتهای غمش ابتدای ویرانیست
« اسیر » این همه « دیوار » بی دریچه شده ست
زنی که خسته از این دستهای سیمانیست
درون آینه پنهان نمی شود ٬ وقتی
زمانه خسته ی درد و زمان عریانیست
کلاغ ها به تماشای باغ آمده اند
که فصل ٬ فصل غزل های زرد آبانیست
کسی شبیه خودم عاشقانه زل زده است
به چشمهای زنی که همیشه بارانیست
کنار جاده به تنهایی ام لگد زده ام
که رد پای تو در برف جاده پیدا نیست ...
#مریم_آرام
۱.۴k
۰۶ بهمن ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.