خواستم بوسه گرم از لب گلگون ببرم
خواستم بوسه گرم از لب گلگون ببرم
حال باید جگر داغ و دل خون ببرم
بر نگردان به من این قلب پر از خاطره را
این کتاب ورق از هم شده را چون ببرم؟
با سر افکندگی قلب خرابم چه کنم؟
گر سر سالم از این معرکه بیرون ببرم
ناگزیرم که در آیینه چشمت با شرم
لب خندان بنشانم، دل محزون ببرم
شاعر ساحل چشم تو ام و همچون موج
باید از سنگ دلی های تو مضمون ببرم
حال باید جگر داغ و دل خون ببرم
بر نگردان به من این قلب پر از خاطره را
این کتاب ورق از هم شده را چون ببرم؟
با سر افکندگی قلب خرابم چه کنم؟
گر سر سالم از این معرکه بیرون ببرم
ناگزیرم که در آیینه چشمت با شرم
لب خندان بنشانم، دل محزون ببرم
شاعر ساحل چشم تو ام و همچون موج
باید از سنگ دلی های تو مضمون ببرم
- ۹.۲k
- ۱۴ اسفند ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط