خسته از عشق
خسته از عشق
پارت:یک
خیانت کلمه عجیبیه کلمه ای پر از احساسات در هم و خاموش احساساتی که قبلا زیبا بودن اما الان فقط نفرتن خیانت احساسیه که باعث میشه آدم به پایان دادن زندگیش تمایل پیدا کنه همین قدر عجیب و دردناک....
درد؟...چیزی که الان داشت وجودش رو میخورد فرا تر از درد بود...این همون مرد عاشق بود؟
همون که دلش نمیومد کمتر از گل بهش بگه؟
حسادت...چیزی بود که به دلیل سرد شدن مرد داشت..اون دختره...همون دختری که مردش رو ازش گرفت..
چشماش از شدت گریه میسوخت..
یا نگاهی که التماس ازش موج میزد بهش خیره شد.
ا.ت: این بود عشقت بهم؟!
جونگ کوک:الان حوصله ات رو ندارم بعدا حرف میزنیم(سرد)
ا.ت: چرا...تیپ زدی..میخوای بری پیشش؟(خنده بغضی)
جونگ کوک:تو کار من دخالت نکن (سرد)
ا.ت: اوکی من که هیچ..ولی حداقل از اون عطری که من برات خریدم نمیزدی!میدونستی چقدر دوسش دارم؟
جونگ کوک:درسته تو خریدی...ولی من دوست دارم واسه عشقم بزنم نه تو(سرد و پوزخند)
ا.ت: واقعا..چقدر دوسش داری؟!
جونگ کوک:خیلی بیشتر از تو
ا.ت: میدونی بیشتر از من دوست داره؟!
ادامه دارد...
با همکاری
@hoora91
پارت:یک
خیانت کلمه عجیبیه کلمه ای پر از احساسات در هم و خاموش احساساتی که قبلا زیبا بودن اما الان فقط نفرتن خیانت احساسیه که باعث میشه آدم به پایان دادن زندگیش تمایل پیدا کنه همین قدر عجیب و دردناک....
درد؟...چیزی که الان داشت وجودش رو میخورد فرا تر از درد بود...این همون مرد عاشق بود؟
همون که دلش نمیومد کمتر از گل بهش بگه؟
حسادت...چیزی بود که به دلیل سرد شدن مرد داشت..اون دختره...همون دختری که مردش رو ازش گرفت..
چشماش از شدت گریه میسوخت..
یا نگاهی که التماس ازش موج میزد بهش خیره شد.
ا.ت: این بود عشقت بهم؟!
جونگ کوک:الان حوصله ات رو ندارم بعدا حرف میزنیم(سرد)
ا.ت: چرا...تیپ زدی..میخوای بری پیشش؟(خنده بغضی)
جونگ کوک:تو کار من دخالت نکن (سرد)
ا.ت: اوکی من که هیچ..ولی حداقل از اون عطری که من برات خریدم نمیزدی!میدونستی چقدر دوسش دارم؟
جونگ کوک:درسته تو خریدی...ولی من دوست دارم واسه عشقم بزنم نه تو(سرد و پوزخند)
ا.ت: واقعا..چقدر دوسش داری؟!
جونگ کوک:خیلی بیشتر از تو
ا.ت: میدونی بیشتر از من دوست داره؟!
ادامه دارد...
با همکاری
@hoora91
- ۱۴۷
- ۲۷ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط