رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۸۵
دیانا: گرمای بدنش و حس میکردم حرارت بدنش به شدن بالا بود حرارت بدنش داشت بهم منتقل میشد که ازم فاصله گرفت
ارسلان: دست خودم نبود بلندم شدن و رفتم سمت حموم خودمو پرت کرد م تو حموم آب یخ و باز کردم رو بدنم
دیانا: از حموم بیرون اومد رفتم سمتش چشاش خ.م.ا.ر بود ارسلان
ارسلان: با لبخند گفتم جونم
دیانا: حالت خوبه
ارسلان: خوبم عزیزم
دیانا: دستمو بهم گره کردم و گفتم ارسلان قول میدم آنقدر اذیتت نکنم میدونم تو هم یه سری چیزا به عنوان همسرت ازم میخوام اما یکم بهم محلت بده
ارسلان: من قربون تو نرم ؟ فدات بشم من دخترک من دروغ گفتم اگه بگم اذیت نشدم اما من دوست دارم فنچک دلم نمیخواد ناراحتت کنم یا بدون رضایتت کاری انجام بدم
پارت ۸۵
دیانا: گرمای بدنش و حس میکردم حرارت بدنش به شدن بالا بود حرارت بدنش داشت بهم منتقل میشد که ازم فاصله گرفت
ارسلان: دست خودم نبود بلندم شدن و رفتم سمت حموم خودمو پرت کرد م تو حموم آب یخ و باز کردم رو بدنم
دیانا: از حموم بیرون اومد رفتم سمتش چشاش خ.م.ا.ر بود ارسلان
ارسلان: با لبخند گفتم جونم
دیانا: حالت خوبه
ارسلان: خوبم عزیزم
دیانا: دستمو بهم گره کردم و گفتم ارسلان قول میدم آنقدر اذیتت نکنم میدونم تو هم یه سری چیزا به عنوان همسرت ازم میخوام اما یکم بهم محلت بده
ارسلان: من قربون تو نرم ؟ فدات بشم من دخترک من دروغ گفتم اگه بگم اذیت نشدم اما من دوست دارم فنچک دلم نمیخواد ناراحتت کنم یا بدون رضایتت کاری انجام بدم
- ۳.۵k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط