رمان شازده کوچولو
رمان شازده کوچولو
پارت ۸۴
دیانا :باخجالت صفحه اول کتابو اوردم تازه شروع به خوندن کرد که خودمو زدم به خواب
ارسلان: ای وروجک مثلا خوابی آره
دیانا :ارسلان من خجالت میکشم با تو اینارو بخونم
ارسلان: فکر کن من نیستم راحت بخون
دیانا: آخه چیزه من غرق کتاب میشم
ارسلان: بلند قهقهه زدم
دیانا: مشتی به سینش زدم و اومدم از روی پاش پاشم که محکم دستمو گرفت افتادم تو بغلش محکم لبمو ب.و.س.ی.د لب زدم حسابی جوگیر شدیا
ارسلان: ل.ب.م.و چسبوندم بهش و محکم بوسش کردم
پارت ۸۴
دیانا :باخجالت صفحه اول کتابو اوردم تازه شروع به خوندن کرد که خودمو زدم به خواب
ارسلان: ای وروجک مثلا خوابی آره
دیانا :ارسلان من خجالت میکشم با تو اینارو بخونم
ارسلان: فکر کن من نیستم راحت بخون
دیانا: آخه چیزه من غرق کتاب میشم
ارسلان: بلند قهقهه زدم
دیانا: مشتی به سینش زدم و اومدم از روی پاش پاشم که محکم دستمو گرفت افتادم تو بغلش محکم لبمو ب.و.س.ی.د لب زدم حسابی جوگیر شدیا
ارسلان: ل.ب.م.و چسبوندم بهش و محکم بوسش کردم
- ۳.۰k
- ۱۵ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط