ازدواج اجباری
#پارت22
بهت نشون میدم چیکار کردی بدبخت
جیمین : یونا ویدیو هارو بیار ..
یونا : چشم اوپا ..
جیمین ویدیو هارو اورد نشون ات داد :
جیمین : بنظرت این کیه ؟
اینی که داره تو ویدیو ه..رزه بازی در میاره کیه ؟ ها ؟
اینی که داره با لباس زیر میرقصه کیه ؟
نکنه اینارم یونا کرده ؟
حیح من چقد ساده بودم دلم برات میسوخت
فکر میکردم یونا ه..رزست ...
نگو تو ه..رزه بدبخت
نگو تو...
چی بگم اخه ...؟!!!
ات : حق...حق...حق...بخدا..اینا...بخدا...من نیستم...من..این...نیستم..بخدا
حق...حق.حق...من تاحالا..پامم...تو..بار..نذاشتم..بخدا...حق...حق..نذاشتم..من..تاحالا
حق..حق...بارم ...از نزدیک ندیدم بخدا..حق..راست میگم...( با داد بلند و گریه)
یونا : اوپا..یعنی من دروغ میگم ؟🥺🥺
جیمین : تو دروغ نمیگی ، این هرزست .
ات : بخدا..من..نیستم...حق..حق.( با داد و گریه )
جیمین : صداتو بیار پایین هرزه..
فک کردی کی هستی ؟
انقد خودتو بالا میدونی ؟
هوم ؟
فک کردی میتونی مال اموال پارک جیمینو بالا بکشی؟
بیچاره من
که دلم برات میسوخت
حالا بابام میگفت از تویه هرزه بچه داشته باشم ..نمیدونست ..اگه اینمامانبچم باشه بچم از خودش ه...رزه تر میشه...
ات : حق...حق...حق...من..نیستم...
جیمین : موهای ات رو میکشید .
دهنتو ببند یا خودم میبندمش ...
یونا : اوپا..اوپا...بزنش..ادم بشه...حق..حق
ات : حق..نکن..تروخدا..حق...حق...حق...
جیمین :
مگهنگفتم ساکت ه..رزه ( با داد )
جیمین ات رو هل داد و سر ات خورد به دیوار ..داشت خون میامد ..
یونا : اوپا ...ضربه مغزی نشه ؟
جیمین : تو دخالت نکن .
یونا : باشه..اوپا 😒
بهت نشون میدم چیکار کردی بدبخت
جیمین : یونا ویدیو هارو بیار ..
یونا : چشم اوپا ..
جیمین ویدیو هارو اورد نشون ات داد :
جیمین : بنظرت این کیه ؟
اینی که داره تو ویدیو ه..رزه بازی در میاره کیه ؟ ها ؟
اینی که داره با لباس زیر میرقصه کیه ؟
نکنه اینارم یونا کرده ؟
حیح من چقد ساده بودم دلم برات میسوخت
فکر میکردم یونا ه..رزست ...
نگو تو ه..رزه بدبخت
نگو تو...
چی بگم اخه ...؟!!!
ات : حق...حق...حق...بخدا..اینا...بخدا...من نیستم...من..این...نیستم..بخدا
حق...حق.حق...من تاحالا..پامم...تو..بار..نذاشتم..بخدا...حق...حق..نذاشتم..من..تاحالا
حق..حق...بارم ...از نزدیک ندیدم بخدا..حق..راست میگم...( با داد بلند و گریه)
یونا : اوپا..یعنی من دروغ میگم ؟🥺🥺
جیمین : تو دروغ نمیگی ، این هرزست .
ات : بخدا..من..نیستم...حق..حق.( با داد و گریه )
جیمین : صداتو بیار پایین هرزه..
فک کردی کی هستی ؟
انقد خودتو بالا میدونی ؟
هوم ؟
فک کردی میتونی مال اموال پارک جیمینو بالا بکشی؟
بیچاره من
که دلم برات میسوخت
حالا بابام میگفت از تویه هرزه بچه داشته باشم ..نمیدونست ..اگه اینمامانبچم باشه بچم از خودش ه...رزه تر میشه...
ات : حق...حق...حق...من..نیستم...
جیمین : موهای ات رو میکشید .
دهنتو ببند یا خودم میبندمش ...
یونا : اوپا..اوپا...بزنش..ادم بشه...حق..حق
ات : حق..نکن..تروخدا..حق...حق...حق...
جیمین :
مگهنگفتم ساکت ه..رزه ( با داد )
جیمین ات رو هل داد و سر ات خورد به دیوار ..داشت خون میامد ..
یونا : اوپا ...ضربه مغزی نشه ؟
جیمین : تو دخالت نکن .
یونا : باشه..اوپا 😒
۶۰.۹k
۲۱ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.