امشب آنقدر به غم سوء ظن دارم

امشب آنقدر به غم سوء ظن دارم ،

که تازیانۀ خاطرات هم ،

از پسِ رام کردنِ اشک های سرکشم بر نمی آید...

چه برسد به شعرهایی که ،

مدام زیرِ قولِ تنهایی شاعر می زنند...

عذر این شعر را بخواه...

شعری که دماغش را از خاطرات تو بالا بکشد ،

بی گمان دستش با هذیانِ عشق در یک کاسه است...
دیدگاه ها (۲۵)

دست هایم خالی اند....جای خالی دست تو را هیچکسبرایم پر نمی کن...

باران که میبارد ،دلم برایت تنگ تر می شود...راه می افتم...بدو...

دسـت هایـت را که گــــم کردم ،به دیــوار ها آگهــــی زدم..."...

کـــدام عـــلائــم حــیاتــیکـدام ســطحِ هــُشـــیاری؟!آقـــ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط