پاییز عاشقی autumn love
پاییز عاشقی (autumn love )
Part 4
(غذاخوری دانشگاه سونگ کیونکوان سئول)
غذای امروز: نودل جا جانگ میون با دوکبوکی هستش
+واوو
&بفرمایید
همه با هم: خیلی ممنون
و رفتن و غدا شون رو خوردن........
فلش بک به دوز بعد در دانشگاه سونگ کیونکوان سئول:
آقای لی: بچه ها امروز عصر قراره با هم به اردو بریم و قراره یه هفته اونجا بمونیم و همونجا درس بخونیم
لطفا با خودتون چادر و خوراکی های لازم رو بیارید
+وااااو قراره بریم اردو
میجو به همراه تهیونگ یت موشک درست کردن و توش نوشتن....(بیاین با هم یه گروه شیم)
جونگ کوک و بورام دستشون رو به علامت تیک بالا آوردن و...........
فلش بک به بعد از دانشگاه:
+بچه ها بیاین بریم با هم خوراکی بخریم
بچه ها قبول کردن در فروشگاه مقداری اسنک و خوراکی های مورد نظر خودشون رو خریدن و به طرف خونه ی میجو رفتن تا همگی با هم وسایل هاشون رو جمع کنن
سپس سوار ماشین بورام شدند و رفتن سمت مدرسه بورام ماشینش رو پارک کرد و همگی رفتن و سوار اتوبوس شدن(عکسشو میزارم)
(غذاخوری دانشگاه سونگ کیونکوان سئول)
غذای امروز: نودل جا جانگ میون با دوکبوکی هستش
+واوو
&بفرمایید
همه با هم: خیلی ممنون
و رفتن و غدا شون رو خوردن........
فلش بک به دوز بعد در دانشگاه سونگ کیونکوان سئول:
آقای لی: بچه ها امروز عصر قراره با هم به اردو بریم و قراره یه هفته اونجا بمونیم و همونجا درس بخونیم
لطفا با خودتون چادر و خوراکی های لازم رو بیارید
+وااااو قراره بریم اردو
میجو به همراه تهیونگ یت موشک درست کردن و توش نوشتن....(بیاین با هم یه گروه شیم)
جونگ کوک و بورام دستشون رو به علامت تیک بالا آوردن و...........
فلش بک به بعد از دانشگاه:
+بچه ها بیاین بریم با هم خوراکی بخریم
بچه ها قبول کردن در فروشگاه مقداری اسنک و خوراکی های مورد نظر خودشون رو خریدن و به طرف خونه ی میجو رفتن تا لباس هاشون رو عوض کنن و با هم وسایل هاشون رو جمع کنن
سپس سوار ماشین بورام شدند و رفتن سمت مدرسه بورام ماشینش رو پارک کرد و همگی رفتن و سوار اتوبوس شدن(عکسشو میزارم)
تو اتوبوس هم هرکی باید با بغلدستیش می نشست
برا همین جونگ کوک و بورام و همچنین تهیونگ و میجو کنار هم نشسته بودند
ویو میجو:
وقتی سوار اتوبوس شدیم معلم بهمون گفت ک طبق همون رتبه بندی کنار هم بشینیم
پس من کنار پنجره نشستم و تهیونگ هم کنارم....
چند دقیقه ای میشد ک راه مان از دانشگاه دور شده بود و من سرم روی شیشه پنجره گذاشته بودم و داشتم یکی از آهنگ های جین رو گوش میدادم ک یکدفعه نفهمیدم چی شد و خوابم برد
@avakhani79
Part 4
(غذاخوری دانشگاه سونگ کیونکوان سئول)
غذای امروز: نودل جا جانگ میون با دوکبوکی هستش
+واوو
&بفرمایید
همه با هم: خیلی ممنون
و رفتن و غدا شون رو خوردن........
فلش بک به دوز بعد در دانشگاه سونگ کیونکوان سئول:
آقای لی: بچه ها امروز عصر قراره با هم به اردو بریم و قراره یه هفته اونجا بمونیم و همونجا درس بخونیم
لطفا با خودتون چادر و خوراکی های لازم رو بیارید
+وااااو قراره بریم اردو
میجو به همراه تهیونگ یت موشک درست کردن و توش نوشتن....(بیاین با هم یه گروه شیم)
جونگ کوک و بورام دستشون رو به علامت تیک بالا آوردن و...........
فلش بک به بعد از دانشگاه:
+بچه ها بیاین بریم با هم خوراکی بخریم
بچه ها قبول کردن در فروشگاه مقداری اسنک و خوراکی های مورد نظر خودشون رو خریدن و به طرف خونه ی میجو رفتن تا همگی با هم وسایل هاشون رو جمع کنن
سپس سوار ماشین بورام شدند و رفتن سمت مدرسه بورام ماشینش رو پارک کرد و همگی رفتن و سوار اتوبوس شدن(عکسشو میزارم)
(غذاخوری دانشگاه سونگ کیونکوان سئول)
غذای امروز: نودل جا جانگ میون با دوکبوکی هستش
+واوو
&بفرمایید
همه با هم: خیلی ممنون
و رفتن و غدا شون رو خوردن........
فلش بک به دوز بعد در دانشگاه سونگ کیونکوان سئول:
آقای لی: بچه ها امروز عصر قراره با هم به اردو بریم و قراره یه هفته اونجا بمونیم و همونجا درس بخونیم
لطفا با خودتون چادر و خوراکی های لازم رو بیارید
+وااااو قراره بریم اردو
میجو به همراه تهیونگ یت موشک درست کردن و توش نوشتن....(بیاین با هم یه گروه شیم)
جونگ کوک و بورام دستشون رو به علامت تیک بالا آوردن و...........
فلش بک به بعد از دانشگاه:
+بچه ها بیاین بریم با هم خوراکی بخریم
بچه ها قبول کردن در فروشگاه مقداری اسنک و خوراکی های مورد نظر خودشون رو خریدن و به طرف خونه ی میجو رفتن تا لباس هاشون رو عوض کنن و با هم وسایل هاشون رو جمع کنن
سپس سوار ماشین بورام شدند و رفتن سمت مدرسه بورام ماشینش رو پارک کرد و همگی رفتن و سوار اتوبوس شدن(عکسشو میزارم)
تو اتوبوس هم هرکی باید با بغلدستیش می نشست
برا همین جونگ کوک و بورام و همچنین تهیونگ و میجو کنار هم نشسته بودند
ویو میجو:
وقتی سوار اتوبوس شدیم معلم بهمون گفت ک طبق همون رتبه بندی کنار هم بشینیم
پس من کنار پنجره نشستم و تهیونگ هم کنارم....
چند دقیقه ای میشد ک راه مان از دانشگاه دور شده بود و من سرم روی شیشه پنجره گذاشته بودم و داشتم یکی از آهنگ های جین رو گوش میدادم ک یکدفعه نفهمیدم چی شد و خوابم برد
@avakhani79
- ۴.۶k
- ۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط