پاییز عاشقی(autumn love )
پاییز عاشقی(autumn love )
Part 2
بله میجو با یکی از خوشتیپ ترین پسر کلاسشون افتاد تهیونگ بود
ویو تهیونگ:
دوست نداشتم کنار کسی بشینم اما چون دیده بودم کوک اونجاست پس میخواستم پیشش بشینم اما سرنوشت این رو رقم نزد که نزد
با یه دختر خانومی با موهای بلند و صورتی کیوت و بامزه هم میز شده بودم کمی ناراحت بودم از اینکه کنار کوک ننشسته بودم اما با دیدن اون دختر ناراحتیم تبدیل به یه خوشحالی بزرگ شد
چشمم را برگرداندم تا نگاهی به کوک بندازم ک.....
جونگ کوک ویو:
با اینکه کمی از بابت تنها گذاشتن تهیونگ ناراحت بودم و نگرانش بودم چون میدونستم اون به خوبی نمیتونه باکسی ارتباط برقرار کنه اما میدونستم میتونه با بغلدستیش به راحتی ارتباط برقرار کنه
حس کردم صدایی از پشت به من میگه ببخشید پس برای همین صورتمو برگردوندم دختری با موهای کوتاه و صورتی کیوت دیدم
=ببخشید
: سلام
: کاری داشتین؟
=میتونم بپرسم اسمتون چیه؟
: جونگ کوک........ جئون جونگ کوک
=اها پس خودشه(زیر لب)
: چیزی گفتین؟
: راستی برا چی میخواستین اسم منو بدونین؟
(:یاااا راوی فک کنم عاشقم شده)
(بچه جان هنو دهنت بو شیر میده)
(:باز تو مث مامانم باهام حرف نزن)
(خوو راست گفتم عااا)
=اووم بله مث اینکه من بغلدستی شمامم
: جووون(زیر لب)
=میتونم بشینم؟
: بله چرا ک نه
: من اسمم جئون جونگ کوک هست و شما؟(جونگ کوک جان ده بار تا الان خودتو معرفی کردی بسه دیگه😐)
(: اینارو ولش فقط نگاه کن اسمووو به به قربون مامان و بابام برم ک چنین اسمی برام گذاشتن به به......... )
(خووو حالا فهمیدم اسمت خفنه بابا😂🤌🏻)
(: خوو حالا اینارو ولش میخوام طی یه روز مخشو بزنم)
(احتمالا اونی ک قراره مخشو بزنه مثلا منم مگه نه؟)
(😊معلومه که........اره)
=خوشبختم منم کیم بورام هستم
: منم خوشبختم
و این دو مشغول حرف زدن بودند ک.......
ویو مینجو:
با کمک استاد لی میزم رو پیدا کردم اما هنوز نمیدونستم با کی قراره هم میزی شم پس رفتم و نشتم پشت میزه و داشتم وسایلم رو میزاشتم رو میز کهههه
یکدفعه صدایی شنیدم سرم رو بالا آوردم و همان لحظه محو زیباش شده بودم
ویو قلب میجو:
~یا پی دی نیم اعظم
~میجووو
+هوووم؟
~چقدر خوشگله
+اووم
~ چقدر خوشتیپه
+اوووم
~اووم و کوفت بنگر به این بدبخت خسته شد از بس نگاش کردی
ویو تهیونگ:
با کمک معلم هم میز و هم هم میزیم رو پیدا کردم رفتم پیشش داشت وسایلشو از توی کیفش بیرون می آورد
بهش گفتم سلام اما انگار روح دیده بود طوری بهم زل میزد ک خودمم ترسیده بود
وااو حتما بخاطر قیافه خوشگلمه
(_پس بگو چرا اینقدر تعداد کشته مرده هام زیاد😂😂)
(اره ته جان منم دوسال پیش به خاطر زیبایی بیش از حدت جان دادم الان خداروشکر زندم😐😂 )
@avakhani79
Part 2
بله میجو با یکی از خوشتیپ ترین پسر کلاسشون افتاد تهیونگ بود
ویو تهیونگ:
دوست نداشتم کنار کسی بشینم اما چون دیده بودم کوک اونجاست پس میخواستم پیشش بشینم اما سرنوشت این رو رقم نزد که نزد
با یه دختر خانومی با موهای بلند و صورتی کیوت و بامزه هم میز شده بودم کمی ناراحت بودم از اینکه کنار کوک ننشسته بودم اما با دیدن اون دختر ناراحتیم تبدیل به یه خوشحالی بزرگ شد
چشمم را برگرداندم تا نگاهی به کوک بندازم ک.....
جونگ کوک ویو:
با اینکه کمی از بابت تنها گذاشتن تهیونگ ناراحت بودم و نگرانش بودم چون میدونستم اون به خوبی نمیتونه باکسی ارتباط برقرار کنه اما میدونستم میتونه با بغلدستیش به راحتی ارتباط برقرار کنه
حس کردم صدایی از پشت به من میگه ببخشید پس برای همین صورتمو برگردوندم دختری با موهای کوتاه و صورتی کیوت دیدم
=ببخشید
: سلام
: کاری داشتین؟
=میتونم بپرسم اسمتون چیه؟
: جونگ کوک........ جئون جونگ کوک
=اها پس خودشه(زیر لب)
: چیزی گفتین؟
: راستی برا چی میخواستین اسم منو بدونین؟
(:یاااا راوی فک کنم عاشقم شده)
(بچه جان هنو دهنت بو شیر میده)
(:باز تو مث مامانم باهام حرف نزن)
(خوو راست گفتم عااا)
=اووم بله مث اینکه من بغلدستی شمامم
: جووون(زیر لب)
=میتونم بشینم؟
: بله چرا ک نه
: من اسمم جئون جونگ کوک هست و شما؟(جونگ کوک جان ده بار تا الان خودتو معرفی کردی بسه دیگه😐)
(: اینارو ولش فقط نگاه کن اسمووو به به قربون مامان و بابام برم ک چنین اسمی برام گذاشتن به به......... )
(خووو حالا فهمیدم اسمت خفنه بابا😂🤌🏻)
(: خوو حالا اینارو ولش میخوام طی یه روز مخشو بزنم)
(احتمالا اونی ک قراره مخشو بزنه مثلا منم مگه نه؟)
(😊معلومه که........اره)
=خوشبختم منم کیم بورام هستم
: منم خوشبختم
و این دو مشغول حرف زدن بودند ک.......
ویو مینجو:
با کمک استاد لی میزم رو پیدا کردم اما هنوز نمیدونستم با کی قراره هم میزی شم پس رفتم و نشتم پشت میزه و داشتم وسایلم رو میزاشتم رو میز کهههه
یکدفعه صدایی شنیدم سرم رو بالا آوردم و همان لحظه محو زیباش شده بودم
ویو قلب میجو:
~یا پی دی نیم اعظم
~میجووو
+هوووم؟
~چقدر خوشگله
+اووم
~ چقدر خوشتیپه
+اوووم
~اووم و کوفت بنگر به این بدبخت خسته شد از بس نگاش کردی
ویو تهیونگ:
با کمک معلم هم میز و هم هم میزیم رو پیدا کردم رفتم پیشش داشت وسایلشو از توی کیفش بیرون می آورد
بهش گفتم سلام اما انگار روح دیده بود طوری بهم زل میزد ک خودمم ترسیده بود
وااو حتما بخاطر قیافه خوشگلمه
(_پس بگو چرا اینقدر تعداد کشته مرده هام زیاد😂😂)
(اره ته جان منم دوسال پیش به خاطر زیبایی بیش از حدت جان دادم الان خداروشکر زندم😐😂 )
@avakhani79
۴.۱k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.