من آدم غمگینی هستم.
من آدم غمگینی هستم.
خدا رو شکر سالمم و مشکلی ندارم.
کارم رو دوست دارم ، در آمدم هم بد نیست.
مشکل خاصی هم ندارم که ذهنمو مشغول کرده باشه ، اما باز غمگینم.
با خانواده مشکلاتی دارم ولی در کل با هم خوشیم.
میگیم و میخندیم ، اما باز غمگینم.
گفتم شاید بخاطر بیماری های مامان باشه که دلم میگیره و نمیتونم شاد باشم ، اما دیدم نه اینم نیست.
با یکی دو تا از دوستای صمیمی هر از گاهی می شینیم و از خاطرات گذشته حرف میزنیم و تا مرز خفه شدن میخندیم ، اما باز غمگینم.
در اوج شادی ها در اوج خوشی ها و خنده ها ، یه چیزی ته گلوم میمونه انگار.
یه چیزی کمه خب این وسط.
یه چیزی که کمبودش قشنگ به چشم میاد.
چیزی که ممکنه خوشحالم کنه ، میتونه یه صدای صمیمی ، یه نگاه پر محبت ، یا حتی یه عطر خوش از موهای تازه شسته شده ی یکی باشه که واقعا دوستش دارم.
حالا که فکر میکنم ، چن تار از موهای بیرون زده از گوشه ی شالش هم میتونه حال ِ منو دگرگون میکنه.
یه دیدار بدون ِ برنامه ریزی ، یه مکالمه ی کوتاه تلفنی یا یه تماس تصویری ِ کوتاه ِ بدون ِ کلام ، در حد ِ اینکه فقط دستامو ببرم سمت لبمو یه بوسه براش بفرستم ، یکی از اینا اتفاق بیوفته تمام غم های دنیا هم اگر روی دوشم باشه همه رو فراموش میکنم.
من
ادم ِ
غمگینی هستم.
چون تویی که دوستت دارم رو
ندارم
#دلنوشته
#نامتواری
@namotevari
خدا رو شکر سالمم و مشکلی ندارم.
کارم رو دوست دارم ، در آمدم هم بد نیست.
مشکل خاصی هم ندارم که ذهنمو مشغول کرده باشه ، اما باز غمگینم.
با خانواده مشکلاتی دارم ولی در کل با هم خوشیم.
میگیم و میخندیم ، اما باز غمگینم.
گفتم شاید بخاطر بیماری های مامان باشه که دلم میگیره و نمیتونم شاد باشم ، اما دیدم نه اینم نیست.
با یکی دو تا از دوستای صمیمی هر از گاهی می شینیم و از خاطرات گذشته حرف میزنیم و تا مرز خفه شدن میخندیم ، اما باز غمگینم.
در اوج شادی ها در اوج خوشی ها و خنده ها ، یه چیزی ته گلوم میمونه انگار.
یه چیزی کمه خب این وسط.
یه چیزی که کمبودش قشنگ به چشم میاد.
چیزی که ممکنه خوشحالم کنه ، میتونه یه صدای صمیمی ، یه نگاه پر محبت ، یا حتی یه عطر خوش از موهای تازه شسته شده ی یکی باشه که واقعا دوستش دارم.
حالا که فکر میکنم ، چن تار از موهای بیرون زده از گوشه ی شالش هم میتونه حال ِ منو دگرگون میکنه.
یه دیدار بدون ِ برنامه ریزی ، یه مکالمه ی کوتاه تلفنی یا یه تماس تصویری ِ کوتاه ِ بدون ِ کلام ، در حد ِ اینکه فقط دستامو ببرم سمت لبمو یه بوسه براش بفرستم ، یکی از اینا اتفاق بیوفته تمام غم های دنیا هم اگر روی دوشم باشه همه رو فراموش میکنم.
من
ادم ِ
غمگینی هستم.
چون تویی که دوستت دارم رو
ندارم
#دلنوشته
#نامتواری
@namotevari
۱۳.۴k
۱۴ خرداد ۱۴۰۲