ارسلان : یکم دیگه تو بغلت باشم
ارسلان : یکم دیگه تو بغلت باشم
دیانا : باشه
ارسلان : بعد ۳ مین گفتم بلند شو بریم حموم
دیانا : باهم
ارسلان : اره دیگه
دیانا : اخهههه
ارسلان : بغلش کردم بردمش تو حموم
دیانا : ولم کن
ارسلان :هیس
دیانا : ساکت شدم
۳۰ ساعت بعد
ارسلان : بیا بهت بگم لباس چی بپوشی
دیانا : باشه
ارسلان: ی هودی سبز با ی شلوار لش سبز با ی شال فیروزه ای
دیانا : سلیقتم خوبه
ارسلان: خوب نبود ک تو را برنمیداشتم
دیانا: خفه شو
هستی : شب من تو خونه محمد رضا خوابیدم تو بغل اون
محمد رضا : بغل هستی ک بودم حس خوبی داشتم ازش درخواست کردم
هستی : قبولش کردم پریدم تو بغلش
رفتیم ک ساکمون جمع کنیم
محمد رضا : جفتمون ی ست مشکی و سبز راحتی پوشیدیم
دیانا : باشه
ارسلان : بعد ۳ مین گفتم بلند شو بریم حموم
دیانا : باهم
ارسلان : اره دیگه
دیانا : اخهههه
ارسلان : بغلش کردم بردمش تو حموم
دیانا : ولم کن
ارسلان :هیس
دیانا : ساکت شدم
۳۰ ساعت بعد
ارسلان : بیا بهت بگم لباس چی بپوشی
دیانا : باشه
ارسلان: ی هودی سبز با ی شلوار لش سبز با ی شال فیروزه ای
دیانا : سلیقتم خوبه
ارسلان: خوب نبود ک تو را برنمیداشتم
دیانا: خفه شو
هستی : شب من تو خونه محمد رضا خوابیدم تو بغل اون
محمد رضا : بغل هستی ک بودم حس خوبی داشتم ازش درخواست کردم
هستی : قبولش کردم پریدم تو بغلش
رفتیم ک ساکمون جمع کنیم
محمد رضا : جفتمون ی ست مشکی و سبز راحتی پوشیدیم
۱۰.۷k
۲۸ آبان ۱۴۰۲