چند شاتی یونگی🤍🥂🐾 p²
یونگی « با خنده به خوانندگی افتضاح بچه ها نگاه میکردم...با مینی و چند تا از کارمندای شرکت اومده بودیم کارائوکه...واقعا لحظه هایی که با دوستام بود بهتر از وقتایی هس که با جیا سروکله میزنم...هعی...امشب با مینی شرکت میموندیم چون باید خیلی از پرونده هارو بهش رسیدگی میکردیم...
.........
مینی « رئیس قراردادمون با شرکت تولیدی باید تمدید بشه...
یونگی « آره میدونم...فردا با مدیر برنامه ریزی شون صحبت میکنم...
مینی « بله...من دیگه میرم با اجازتون...
یونگی « برخلاف تصور جیا، مینی اصلا به فکر من و مال اموالم نبود...اون دوست پسر داشت! اه جیا احمق که همیشه به هرچیزی شک میکنه...توی شرکت یه اتاق شخصی داشتم که اونجا راحت بودم و میتونستم استراحت کنم...
فردا صبح//
یونگی « میخواستم قراردادمون رو با شرکت تولیدی تمدید کنم اما مدارکم توی خونه بود...لنتی...سوار ماشین شدم و به سمت خونه راه افتادم...
.
.
.
.
. مدارک رو از اتاق کارم برداشتم...میخواستم از خونه برم بیرون که با خودم گفتم بذار ببینم جیا هنوز خوابه یا رفته سرکار...
.........
مینی « رئیس قراردادمون با شرکت تولیدی باید تمدید بشه...
یونگی « آره میدونم...فردا با مدیر برنامه ریزی شون صحبت میکنم...
مینی « بله...من دیگه میرم با اجازتون...
یونگی « برخلاف تصور جیا، مینی اصلا به فکر من و مال اموالم نبود...اون دوست پسر داشت! اه جیا احمق که همیشه به هرچیزی شک میکنه...توی شرکت یه اتاق شخصی داشتم که اونجا راحت بودم و میتونستم استراحت کنم...
فردا صبح//
یونگی « میخواستم قراردادمون رو با شرکت تولیدی تمدید کنم اما مدارکم توی خونه بود...لنتی...سوار ماشین شدم و به سمت خونه راه افتادم...
.
.
.
.
. مدارک رو از اتاق کارم برداشتم...میخواستم از خونه برم بیرون که با خودم گفتم بذار ببینم جیا هنوز خوابه یا رفته سرکار...
۹۱.۵k
۱۱ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.