حرمتها که شکسته شد

حرمت‌ها که شکسته شد
مسیح هم که باشی نمیتوانی
دل شکسته را احیا کنی!
آنچه در دستت بود،
امانتی پنهان بود که حراج شد!
آنچه نباید بگویی گفته شد،
فاجعه را یک عذر خواهی درست نمی‌کند.
حرف، حرف ویران کردن دل است،
نه دیواری که خراب کنی و از نو بسازی؛
دلی که ویران کردی قصری بود که خود ساکن آن بودی .
راستی حالا که خود را بی خانه کردی
با آوارگیت چه میکنی؟!
شاید به خرابه های جا مانده از دیگران
پناه میبری :)
دیدگاه ها (۱)

باید خدا را به زمین بیاورم ، دستانش را بگیرم ، ببرم کنارِ بی...

دل نبستم به جهانی کههمه وسوسه استاز همه ارث جهان یک توبرایم ...

‌کسی چه می داند..!شاید همین لحظهزنی برای مردِ سیاستمدارش می ...

هرگز درباره بدبختی هایت صحبت نکن وبه آنها توجه نکن.اگر توجه ...

حرمتها که شکسته شددیگر نمیتوانی دل شکسته را احیا کنی آنچه در...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط