با آسمان سخن می گفتم

🩵🩵🩵🩵🩵
با آسمان سخن می گفتم
و گمان می کردم
صدایت از بلنداست؛

من ،
دل باخته ی ابرها بودم
نفهمیدم
ریشه ها
تو را زمزمه می کنند

حالا
تو
در خاکی ترین لحظه ام
جوانه زدی.....
#معصومه محمدی
🫀
دیدگاه ها (۰)

♡و خاطرات ...نه مجالِ گریز می‌‌دهندنه رخصتِ خلوتیخاطرات روحِ...

🔸🔸🔸تو حادثه نبودی…تفسیرِ ناتمامِ آفرینش بودینه در آغاز جا می...

با تو بودن خوبستتو چراغی ، من شبکه به نور تو ، کتاب تن توو ک...

نگفت :«دوستت دارم» اما برایم نوشت:«زمانی که تمام ِ تاب و تحم...

یادته همیشه می گفتم دوس دارم از دور ببینمت؟ بعد تو لجباز می ...

You must love me... P8

مادر نامت را که می نویسمقلم می لرزددل می لرزدجهان آرام می شو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط