من زخمهای بینظیری به تن دارم اما تو

من زخم‌های بی‌نظیری به تن دارم اما تو
مهربان ترینشان بودی؛ عمیق ترینشان
عزیزترین شان؛ بعد از تو آدم‌ها تنها
خراش‌های کوچکی بودند بر پوستم که
هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند
به قلبم نرسیدند...
بعد از تو آدم‌ها تنها خراش‌های کوچکی
بودند که تو را از یادم ببرند، اما نبردند...
تو بعد از هر زخم تازه‌ای دوباره باز می‌گردی
و هربار عزیزتر از پیش؛ هربار عمیق‌تر...
دیدگاه ها (۵)

كائنات فداى لبخند شيرين اول صبحت؛بخند جانم...تو دلخوشی روزها...

تا خـــدا چه بخواهد آتشی نمى سوزاند “ابراهیم” راو دریایى غرق...

گاهی خیالم رامی بافم...مانندیڪ ڪلاه برسرخود می گذارمولذت می ...

بشید دلیل دل آرومیاوني کهدوسش دارید؛بذارین کیف کنه از بودنتو...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

the end of time after him part 54 ( آخرین پارت )

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط