باز این دل دیوانه عاشق شده دزدانه

‏باز این دل دیوانه , عاشق شده دزدانه
می نالد و می گردد , زاین خانه به آن خانه

مقتول پی قاتل , هر گز نشود مایل
اما دل من دارد , رسم و ره پروانه

ای داد و فغان از دل , فریاد و امان از دل
آنگاه که خون گرید , پیمانه به پیمانه

در پا ی تو افتادن , افتادن و جان دادن
بهتر بود این دل را , از بستر شاهانه

کافر نکند جانا , کاری که کنی با ما
هرگز نکند اینسان , بیگانه به بیگانه

گفتم به دلم روزی , دیوانه چرا سوزی
جانم به لب آوردی ,ازاینهمه افسانه

با خنده رندانه , با پند حکیمانه
گفتا نزند طعنه , دیوانه به دیوانه
دیدگاه ها (۱)

در وادی عشق ِ تــو دلم خسته ترین استوای از دل دیوانه که دل ب...

گرفتارم! گرفتارم! به حالِ زارِ دلتنگیخودم را باختم هربار در ...

بغلم کردی و گفتی که دلم غم دارد باورت هست که این عشق تو را ک...

ﻣﻨّـﺖ ﮐﺸﻢ ﺍﺯ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﺑـﺮ ﻣـﺎ ﻧـﮕﺬﺍﺭﺩﺩﺭ ﮐﻠﺒــﻪ ﯼ ﻣــﺎ ﻧﯿﻤــﻪ ﺷ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط