خاکستر عشق پارت ۱۹
خاکستر عشق پارت ۱۹
ا.ت: بله بله خودمم
کوک:صبر کن برات کرم میزنم
ا.ت:نه نه اشکال نداره خوبم
کوک: حرف نباشه ا.ت
داشتم برای ا.ت کرم میزدم ک تهیونگ اومد خونه و خیلی ترسناک نگاه میکرد که ا.ت متوجه شد و دستشو کشید کنار و دردش گرفت ولی چیزی نگفت
تهیونگ ویو
امروز با چان اون وو قرار داد داشتیم باید بهش دو کامیون اسلحه میفروختم اونم با یه قیمت عالی ولی نمیدونم چرا اینبار کم مونده بود لو بریم استرس داشتیم ولی خدارو شکر بدون دردسر اسلحه هارو حمل کردیم و دادیم بهش و جیمین هم گفت به مناسبت این قرار داد پارتی میده و چان اون وو هم قبول کرد و به طرف خونه حرکت کردیم جیمین داشت ماشین رو پارک میکرد و متن وارد خونه شدم کوک داشت برای ا.ت کرم میزد تا منو دید دستشو کشید عصبانی شدم امروز هم از کار اعصبانی بودم و هم ا.ت رو دیدم بیشتر اعصبانی شدم
تهیونگ:ا.ت زود گمشو تو اتاقت
ا.ت: چی چرا؟؟
تهیونگ: چون من میگم عوضی گمشو تو اتاقت تا بگم چرا
کوک:تا هیونگ چته چرا عصبی هستی نکنه تو کار مشکلی پیش اومده
تهیونگ: ن جونگکوک بعدا حرف میزنیم فعلا حوصله ندارم و تو ا.ت نشنیدی چی گفتم ن؟؟
کوک:اوک هیونگ من میرم جویی رو هم بردارم برم خونه فعلا
تهیونگ: رفتم دست ا.ت رو گرفتم و بی توجه به دیشب کشیدمش و مجبورش کردم راه بره طبیعتا اونم درد داشت و التماس میکرد ک ولش کنم و یا آرومتر برم ولی توجه نکردم
و کشیدمش
ا.ت ویو
تهیونگ خیلی اعصبانی بود نمیدونم چرا بهم گفت برم بالا ولی نمیتونستم راه برم قاعدتا خودش باید بفهمه ک درد داشتم ولی عین وحشیا اومد دستمو کشید ک مجبور شدم بی اراده راه برم و درد داشتم انگار زیر دلم داشت ساییده میشد و یا جدا میشد از بدنم خون از لای پاهام قطره قطره میچکید ولی تهیونگ انگار ن میدید و ن میشنید هی التماسش میکردم ک ولم کنه ولی انگار نه انگار سر گیجه گرفتم و کم مونده بود از حال برم ک تهیونگ پرتم کرد تو کف اتاق و شکمم به لبه ی تخت برخورد کرد
ا.ت:*جیغ خیلی بلند*
گایز لطفا لایک کنین بخدا خسته میشم بعدشم ۳یا۴پارت بعد پایان فصل اوله
ا.ت: بله بله خودمم
کوک:صبر کن برات کرم میزنم
ا.ت:نه نه اشکال نداره خوبم
کوک: حرف نباشه ا.ت
داشتم برای ا.ت کرم میزدم ک تهیونگ اومد خونه و خیلی ترسناک نگاه میکرد که ا.ت متوجه شد و دستشو کشید کنار و دردش گرفت ولی چیزی نگفت
تهیونگ ویو
امروز با چان اون وو قرار داد داشتیم باید بهش دو کامیون اسلحه میفروختم اونم با یه قیمت عالی ولی نمیدونم چرا اینبار کم مونده بود لو بریم استرس داشتیم ولی خدارو شکر بدون دردسر اسلحه هارو حمل کردیم و دادیم بهش و جیمین هم گفت به مناسبت این قرار داد پارتی میده و چان اون وو هم قبول کرد و به طرف خونه حرکت کردیم جیمین داشت ماشین رو پارک میکرد و متن وارد خونه شدم کوک داشت برای ا.ت کرم میزد تا منو دید دستشو کشید عصبانی شدم امروز هم از کار اعصبانی بودم و هم ا.ت رو دیدم بیشتر اعصبانی شدم
تهیونگ:ا.ت زود گمشو تو اتاقت
ا.ت: چی چرا؟؟
تهیونگ: چون من میگم عوضی گمشو تو اتاقت تا بگم چرا
کوک:تا هیونگ چته چرا عصبی هستی نکنه تو کار مشکلی پیش اومده
تهیونگ: ن جونگکوک بعدا حرف میزنیم فعلا حوصله ندارم و تو ا.ت نشنیدی چی گفتم ن؟؟
کوک:اوک هیونگ من میرم جویی رو هم بردارم برم خونه فعلا
تهیونگ: رفتم دست ا.ت رو گرفتم و بی توجه به دیشب کشیدمش و مجبورش کردم راه بره طبیعتا اونم درد داشت و التماس میکرد ک ولش کنم و یا آرومتر برم ولی توجه نکردم
و کشیدمش
ا.ت ویو
تهیونگ خیلی اعصبانی بود نمیدونم چرا بهم گفت برم بالا ولی نمیتونستم راه برم قاعدتا خودش باید بفهمه ک درد داشتم ولی عین وحشیا اومد دستمو کشید ک مجبور شدم بی اراده راه برم و درد داشتم انگار زیر دلم داشت ساییده میشد و یا جدا میشد از بدنم خون از لای پاهام قطره قطره میچکید ولی تهیونگ انگار ن میدید و ن میشنید هی التماسش میکردم ک ولم کنه ولی انگار نه انگار سر گیجه گرفتم و کم مونده بود از حال برم ک تهیونگ پرتم کرد تو کف اتاق و شکمم به لبه ی تخت برخورد کرد
ا.ت:*جیغ خیلی بلند*
گایز لطفا لایک کنین بخدا خسته میشم بعدشم ۳یا۴پارت بعد پایان فصل اوله
۳.۳k
۰۷ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.