"خیلی بدیدددد...اصن حمایت نمیکنیدددددد..اوکی لایکا شده ۳۰
"خیلی بدیدددد...اصن حمایت نمیکنیدددددد..اوکی لایکا شده ۳۰ تا ولی چرا کامنت نمیزاریدددد..بهقرآن تا کامنتا زیاد نشه نمیزارمممم"
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۷♡
(پرش زمانی به ۸ شب(وقت اومدن شوگا))
(ا.ت ویو)
من لباسمو پوشیده بودم(اسلاید ۲)و منتظر شوگا بودم که بیاد..جانگ ، جانگ شین ، هوسوک(جیهوپ نیستا)و همه ی بادیگاردارو فرستاده بودم دنبال نخود سیاه..جلوی در بودم که صدای ماشین اومد..سریع هفت تیرمو جلوی در گرفتم..صدای کلید اومد و بعد خودش درو باز کرد..
$ : ا.ت بادیگاردا کج..*ا.تو دید*
$ : ا.ت؟چی شده؟
& : واقعا فک کردی پیشت میمونم؟هه..فک کردی خیال کردی..
$ : اما ا.ت م..
& : خفه شووو*داد*دستو بزار بالا سرت*داد*
(شوگا ویو)
ولی من فک کردم میخواد پیشم بمونه..مجبور بودم هرکاری میگه بکنم چون نه اصلحه داشتم و نه بادیگارد..ا.ت سوت زد که من با چیزی که نباید روبه رو شدم..اره..خودش بود..
(ته ویو)
ا.ت سوت زد که من و لیسا و کوک و میونگ وو ریختیم تو خونه..درسته!نقشه ما از اولم همین بود!رفتیم و و من ا.تو بغل کردم..
~ : دلم برات تنگ شده بود بیبی*کیوت*
& : منم همینطور خرس عسلی*کیوت*
× : سینگل نشسته توله سگاااا..عشق بازیتون برای بعدااا*ادا در میاره*
/&~€ : *خنده*
$ : که اینطور ا.ت..نقشهت همین بود مگه نه..؟
& : آره..همین بود..توام قراره بخاطر خیانتایی که به من کردی مجازات شی عوضی!
(درست گوه بخور دخترهی.......😐
& : تو خفه شو هااا اعصاب ندارممممم
میخوای یکاری کنم بمیری؟همین الان؟
& : شکر خوردم تو ادامه بده😙
افرین..خب داشتم میگفتم..)
& : اوپاااا..نوبت توعه!
€ : هوم..
(میونگ ویو)
ا.ت که حرفشو زد منم با اصلحم زدم تو گیج گاهش که درجا بیهوش شد!(اگه یادتون باشه ا.ت یه خردههه فقط یه خردههه به میونگ یاد داده بود)بعد بردیمش عمارت ا.ت و به صندلی که توی زیر زمین بود که پر از وسایل شکنجه بود یا بهتره بگم اتاق قبلی تهیونگ بستیمش..
(لیسا ویو)
یه سطل آب یخ آووردم و ریختم رو سر شوگا که بیدار شد و گفت..
$ : ............
!♡عشق مافیایی♡!
!♡𝓜𝓪𝓯𝓲𝓪 𝓵𝓸𝓿𝓮♡!
p۳۷♡
(پرش زمانی به ۸ شب(وقت اومدن شوگا))
(ا.ت ویو)
من لباسمو پوشیده بودم(اسلاید ۲)و منتظر شوگا بودم که بیاد..جانگ ، جانگ شین ، هوسوک(جیهوپ نیستا)و همه ی بادیگاردارو فرستاده بودم دنبال نخود سیاه..جلوی در بودم که صدای ماشین اومد..سریع هفت تیرمو جلوی در گرفتم..صدای کلید اومد و بعد خودش درو باز کرد..
$ : ا.ت بادیگاردا کج..*ا.تو دید*
$ : ا.ت؟چی شده؟
& : واقعا فک کردی پیشت میمونم؟هه..فک کردی خیال کردی..
$ : اما ا.ت م..
& : خفه شووو*داد*دستو بزار بالا سرت*داد*
(شوگا ویو)
ولی من فک کردم میخواد پیشم بمونه..مجبور بودم هرکاری میگه بکنم چون نه اصلحه داشتم و نه بادیگارد..ا.ت سوت زد که من با چیزی که نباید روبه رو شدم..اره..خودش بود..
(ته ویو)
ا.ت سوت زد که من و لیسا و کوک و میونگ وو ریختیم تو خونه..درسته!نقشه ما از اولم همین بود!رفتیم و و من ا.تو بغل کردم..
~ : دلم برات تنگ شده بود بیبی*کیوت*
& : منم همینطور خرس عسلی*کیوت*
× : سینگل نشسته توله سگاااا..عشق بازیتون برای بعدااا*ادا در میاره*
/&~€ : *خنده*
$ : که اینطور ا.ت..نقشهت همین بود مگه نه..؟
& : آره..همین بود..توام قراره بخاطر خیانتایی که به من کردی مجازات شی عوضی!
(درست گوه بخور دخترهی.......😐
& : تو خفه شو هااا اعصاب ندارممممم
میخوای یکاری کنم بمیری؟همین الان؟
& : شکر خوردم تو ادامه بده😙
افرین..خب داشتم میگفتم..)
& : اوپاااا..نوبت توعه!
€ : هوم..
(میونگ ویو)
ا.ت که حرفشو زد منم با اصلحم زدم تو گیج گاهش که درجا بیهوش شد!(اگه یادتون باشه ا.ت یه خردههه فقط یه خردههه به میونگ یاد داده بود)بعد بردیمش عمارت ا.ت و به صندلی که توی زیر زمین بود که پر از وسایل شکنجه بود یا بهتره بگم اتاق قبلی تهیونگ بستیمش..
(لیسا ویو)
یه سطل آب یخ آووردم و ریختم رو سر شوگا که بیدار شد و گفت..
$ : ............
۵.۸k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.