دیر زمانی نیست که دریافته ام



دیر زمانی نیست که دریافته ام
وقتی از کسی کینه ای به دل می گیرم، درحقیقت برده ی او می شوم؛
او افکارم را تحت کنترل خود می گیرد؛
اشتهایم را ازبین می برد؛
آرامش ذهن و نیات خوبم را می رباید و لذت کار کردن را از من می گیرد؛
اعتقاداتم را ازبین می برد و مانع از استجابت دعاهایم می گردد؛
او آزادی فکرم را می گیرد و هر کجا که می روم برایم مزاحمت ایجاد می کند؛
هیچ راهی برای فرار از او ندارم.
تازمانی که بیدارم، بامن است و وقتی که خوابیده ام، وارد رویاهایم می شود؛
وقتی مشغول رانندگی هستم یا وقتی در محل کار خود هستم، کنارم است؛
هرگز نمی توانم احساس شادی و راحتی کنم...
او حتی بر روی تُنِ صدایم نیز تاثیر می گذارد؛
او مجبورم می کند تا به خاطر سوء هاضمه، سَر دَرد و یا بی حالی دارو مصرف کنم؛
او لحظات شاد و فَرح بخش زندگی را از من
می دزدد؛
بنابراین دریافته ام
اگر نمی خواهم یک برده باشم، در دل نسبت به دیگران کینه و رنجشی نداشته باشم!
خود را در آیینه نگریستم
و دریافتم ارزش من بیش از یک فکر نا آرام است! ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌
دیدگاه ها (۲)

تا به اینجا که رسیده ام ، صدبار زمین خورده و هزار بار بلند ش...

توی آینه خودم رو دیدم و شکلک درآوردم... زدم زیر خنده، اون هم...

من خسته تر از آنی بودم که بدی ها را با بدی جواب بدهم و "هوی"...

#بهترین_متنهایی_که_خوانده_ام اینکه مغروریداصلا اشکالی نداره....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط