داستان مدیر مین چشه فصل دو ثچقسمت یکی مونده به آخر) پارت
داستان مدیر مین چشه فصل دو ثچقسمت یکی مونده به آخر) پارت هارو از قبل نوشتم و الان پست کردم.....
_لارا،لارا،بلند شو باید بریماااا
+ها،ها...
چیییی(گریه)
_چیشده؟توی خوابم همش داد میزدی
می سان:رکب خوردیم کیومرث ها😔....
تازشم کوک من بی معرفت نیست🙂
+یعنی ،همش، خواب ،بود؟
_چی؟؟
+ب.به آجوما بگو صبحانه درست کنه بهت میگم
_باشه(تعجب)
ویو میز صبحانه:
لارا همش توی فکر اون خواب بود...
_لارا...لارا...لاااااااراااااا
+ها.ه.ا (سردرگم)
_میشه بگی چیشده؟
خلاصه که براش تعریف کرد...
+هق و.ولی هق خوشحالم که خواب بود(گریه)
_عزیزم من همیشه کنارتم نیازی نیست نگران باشی(خنده)
حالا برو صورتت رو بشور و بریم نمیخواد بریم سرکار بیا امروز بریم پاساژ و شهر بازی(خنده)
+ب.باشه(لبخند
_لارا،لارا،بلند شو باید بریماااا
+ها،ها...
چیییی(گریه)
_چیشده؟توی خوابم همش داد میزدی
می سان:رکب خوردیم کیومرث ها😔....
تازشم کوک من بی معرفت نیست🙂
+یعنی ،همش، خواب ،بود؟
_چی؟؟
+ب.به آجوما بگو صبحانه درست کنه بهت میگم
_باشه(تعجب)
ویو میز صبحانه:
لارا همش توی فکر اون خواب بود...
_لارا...لارا...لاااااااراااااا
+ها.ه.ا (سردرگم)
_میشه بگی چیشده؟
خلاصه که براش تعریف کرد...
+هق و.ولی هق خوشحالم که خواب بود(گریه)
_عزیزم من همیشه کنارتم نیازی نیست نگران باشی(خنده)
حالا برو صورتت رو بشور و بریم نمیخواد بریم سرکار بیا امروز بریم پاساژ و شهر بازی(خنده)
+ب.باشه(لبخند
۶۳۰
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.