عشق من
عشق من
پارت : ۵
ویو جونگ کوک : میترسم که اون بهم جواب رد بده و دیگه حتی نتونیم دوست های ساده
باشیم
تهیونگ: لا اقل شانسی رو امتحان کن شاید
جواب مثبت داد
جونگ کوک. نه ممنون
نویسنده . بعدش هر دو به خونه هاشون برگشتن و لالا کردن
ویو فردا صبح مدرسه
تهیونگ: سلام عشقم
شارلوت & سلامممم
تهیونگ به نظرم رفتار ات عوض شده
تهیونگ : به نظر من که عادیه
شارلوت & چرا عوض شده ، همش به کوک زل میزنه و تا کوک نگاش میکنه روش رو برمیگردونه
تهیونگ : راست میگی ها
ویو شارلوت میدونستم یه خبراییه
رفتار کوک و ات عوض شده
برای همین یه نقشه ی حسابی کشیدم
ویو شارلوت : ته ته میای بریم دیت
تهیونگ: من از خدامه
شارلوت : ولی نه دوتایی
تهیونگ : پس چند تایی
شارلوت چهار تایی
بعد به تهیونگ گفتم گوشت رو بیار
و دم گوشش نقشه رو گفتم
زنگ خورد و همه رفتن
سر جاشون نشستن
پرش به زنگ بعد
شارلوت & ات میای باهم بریم دیت
ات * دیت با کی
شارلوت& با تهیونگ اون قراره یکی از دوستاش رو بیاره . منم نمیخوام تنها
برم توهم باهام بیا .
ات * آخه
شارلوت & آخه نداره . اگه نیای دیگه باهات
حرف نمیزنم
تهیونگ : منم رفتم که به جونگ کوک بگم
گفتم میای باهم بریم بیرون
جونگ کوک : باشه
نویسنده بچه ها تهیونگ به کوکی نگفت که ات و شارلوت هم میان
خلاصه بعد مدرسه هرکی رفت خونه ولباس
پوشید و آماده شد
پارت بعد لباس ها رو میزارم
بعد به سمت محل قرار حرکت کردن
وقتی همدیگه رو دیدن خیلی تعجب
کردن
جونگ کوک : بهم نگفتی ات هم میاد
نویسنده : دست درد گرفتم برم یه چیزی بخورم و استراحت کنم
بعد بازم پارت میزارم
پارت : ۵
ویو جونگ کوک : میترسم که اون بهم جواب رد بده و دیگه حتی نتونیم دوست های ساده
باشیم
تهیونگ: لا اقل شانسی رو امتحان کن شاید
جواب مثبت داد
جونگ کوک. نه ممنون
نویسنده . بعدش هر دو به خونه هاشون برگشتن و لالا کردن
ویو فردا صبح مدرسه
تهیونگ: سلام عشقم
شارلوت & سلامممم
تهیونگ به نظرم رفتار ات عوض شده
تهیونگ : به نظر من که عادیه
شارلوت & چرا عوض شده ، همش به کوک زل میزنه و تا کوک نگاش میکنه روش رو برمیگردونه
تهیونگ : راست میگی ها
ویو شارلوت میدونستم یه خبراییه
رفتار کوک و ات عوض شده
برای همین یه نقشه ی حسابی کشیدم
ویو شارلوت : ته ته میای بریم دیت
تهیونگ: من از خدامه
شارلوت : ولی نه دوتایی
تهیونگ : پس چند تایی
شارلوت چهار تایی
بعد به تهیونگ گفتم گوشت رو بیار
و دم گوشش نقشه رو گفتم
زنگ خورد و همه رفتن
سر جاشون نشستن
پرش به زنگ بعد
شارلوت & ات میای باهم بریم دیت
ات * دیت با کی
شارلوت& با تهیونگ اون قراره یکی از دوستاش رو بیاره . منم نمیخوام تنها
برم توهم باهام بیا .
ات * آخه
شارلوت & آخه نداره . اگه نیای دیگه باهات
حرف نمیزنم
تهیونگ : منم رفتم که به جونگ کوک بگم
گفتم میای باهم بریم بیرون
جونگ کوک : باشه
نویسنده بچه ها تهیونگ به کوکی نگفت که ات و شارلوت هم میان
خلاصه بعد مدرسه هرکی رفت خونه ولباس
پوشید و آماده شد
پارت بعد لباس ها رو میزارم
بعد به سمت محل قرار حرکت کردن
وقتی همدیگه رو دیدن خیلی تعجب
کردن
جونگ کوک : بهم نگفتی ات هم میاد
نویسنده : دست درد گرفتم برم یه چیزی بخورم و استراحت کنم
بعد بازم پارت میزارم
- ۳.۲k
- ۰۴ فروردین ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط