فیک کوک

فیک کوک ۶
-کی نمک ریخته داخله غذا (داد)
.ارباب من میدونم کاره کی بود
-کی بود ؟(عصبی)
.بورا دوست دختر کای (برادر کوک )
نکته
بعد از اینکه کای میخواست به یونا تجاوز کنه
مادرش تصمیم گرفت که تا با یکی از خدمتکارا دوست بشه
یونارو فراموش کنه اما هنوز عاشقه یونا هست چون بین این همه خدمتکار دختر فقط یونا زیبا بود


-از الان میتونی تا یک هفته بری به دیدنه خانوادت
.مرسی ارباب
و رفت
-بورااااااا (داد)
/چرا داد می‌زنی (ریلکس )
-چرا نمک ریختی تو غذامممممم
/من نرختم کاره اون هرزه بود (اشاره کرد به یونا )
-دورغ نگو من همچیو دیدیممممممم
/اره من ریختم میخوای چیکار کنی منو بزنی هاااااااا جرئت نداریییییییی چون من حامله هستممممم
همه:چیییییی
/اره من حامله هستم میخوای چیکارکنی منو بزنیییی اگر بچم سقط بشه کای تورو میکشه
-فقط به خاطره برادرم زنده موندی به خدارو شکر کن
/من که دارم از این خونه میرم بایییی (رفت )
-دختره هرزه ….
+کوک آرام باشششش به خاطر من که شده
-فقط به خاطر تو ……..
دیدگاه ها (۲۳)

فیک ۷فیک ۷/هع کای (برادر کوک )اومد/عزیزم من آماده هستم بریم@...

کسی بیدار هست ؟؟

فیک کوک ۵ یونا وقتی گفت همه با حسرت نگاه میکردن با دادی که ک...

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۷

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط