جیمین میره بالا تو اتاقش
جیمین میره بالا تو اتاقش
ویو ات
خدا یه من من من باور نمی کنم این جیمین باشه اصلا از این رو به اون رو شده انگار جن رفته تو جلدش من چیکار کردم که انقد باهام بد حرف میزنه بد بر خورد میکنه بجایی اینکه من از این طلبکار باشم این از من طلبکار اوففف
در عمارت زده میشه یه زنه میاد تو(با&نشون میدم)
ات:اجوما این کیه دیگه
&:من مربی ورزش خانم یونا هستم اقای پارک به من گفتن همسرشون باردار باید برای سلامتی بچه ها ورزش کنه شما خدمتکار شخصیه خانم یونا هستین
اجوما:خانم محترم این چه طرز حرف زدن اول بفهمین ایشون کیه بعد
&:مگه هست
اجوما:همسر دوم اقای پارک
&:اوو متاسفم اخه به چهرتون میخورد
ات:فک کنم نه نه ات یا بابات بهت تربیت یاد ندادن گمشو بالا پیش یونا
میره بالا پیش یونا
ات:اجوما
اجوما:جانم خانم
ات:من واقعا شبیه خدمتکارام
اجوما:نه خانم اصلا
ات:دروغ نگو
اجوما:اخه مگه چه چیزیه که من راجبش دروغ بگم
ات:اوکی برو
هعییی
ات میره بالا تو اتاقش که صدا یونا جیمین مربیه رو میشنوه
جیمین:میخوام انقد ورزش های خوب بدین بهش که بچه هام اصلا اسیب نبینن
&:چشم حتما
جیمین:هرچی لازم داشت به اجوما بگو
من برم دیگه
ات سریع میره تو اتاق میره داخل اتاق لباساش که داخل اتاقشون چون خیلی بزرگه دیگه اتاقشون
جیمین میاد تو اتاق
جیمین:ات
ات:ها
جیمین:بیا ماساژم بده
ات:حال ندارم
جیمین:زر مفت نزن بیا
ات:چرا انقد بد دهن شدی
جیمین:دوست دارم اینطوری حرف میزنم
ات:جیمین حواستو جمع کنا من یونا نیستم کتکم بزنی باهام بد حرف بزنی کاری نکنم چیزی نگم
جیمین:چیکار میکنی مثلا
ات:جلو پلاسمو جمع میکنم میرم
جیمین:اگه نگهبان گذاشتن بری برو
بیا ماساژم بده
ات میره ماساژ میده جیمین خوابش میبره
ویو ات
کنار جیمین دراز کشیده بودم که یهو حال تهوع گرفتم سریع رفتم دست شویی بالا اوردم دلم خیلی درد میکرد فک کنم قرار پریود شم چون قبل پریودیم حلت تهوع دارم اومد بیرون رفتم یه چایی خوردم دلم خوب نشد مثل سگ درد داشتم خوب نمیشدم
اجوما:خانم می خواییم بریم دکتر یا دکتر خبر کنم
ات:نه نه نزدیک پریودیمه چیز طبعیه
اجوما:باشه
سفره رو اماده کنم
ات:اره
اماده میکنه دل درد ات بهتر میشه یونا میاد مربیشو بد رقه کنه
یونا:چته
ات:به تو چه
یونا:خوبیم نیومده بهت
ات:خفشو از جلو چشمام گمشو اون ور
یونا:درست صحبت کن
ات:نکنم چیکار میکنی
یونا:به جیمین میگم یه بلایی سرت بیاره که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
ات:اگه جیمین به حرف تو گوش میداد نمی یومد منو بگیره پس زیادی گوه نخور
یونا:جنده
ات:چقد اسمتو تکرار میکنی
اجوما:خانم میز حاضره ......
ویو ات
خدا یه من من من باور نمی کنم این جیمین باشه اصلا از این رو به اون رو شده انگار جن رفته تو جلدش من چیکار کردم که انقد باهام بد حرف میزنه بد بر خورد میکنه بجایی اینکه من از این طلبکار باشم این از من طلبکار اوففف
در عمارت زده میشه یه زنه میاد تو(با&نشون میدم)
ات:اجوما این کیه دیگه
&:من مربی ورزش خانم یونا هستم اقای پارک به من گفتن همسرشون باردار باید برای سلامتی بچه ها ورزش کنه شما خدمتکار شخصیه خانم یونا هستین
اجوما:خانم محترم این چه طرز حرف زدن اول بفهمین ایشون کیه بعد
&:مگه هست
اجوما:همسر دوم اقای پارک
&:اوو متاسفم اخه به چهرتون میخورد
ات:فک کنم نه نه ات یا بابات بهت تربیت یاد ندادن گمشو بالا پیش یونا
میره بالا پیش یونا
ات:اجوما
اجوما:جانم خانم
ات:من واقعا شبیه خدمتکارام
اجوما:نه خانم اصلا
ات:دروغ نگو
اجوما:اخه مگه چه چیزیه که من راجبش دروغ بگم
ات:اوکی برو
هعییی
ات میره بالا تو اتاقش که صدا یونا جیمین مربیه رو میشنوه
جیمین:میخوام انقد ورزش های خوب بدین بهش که بچه هام اصلا اسیب نبینن
&:چشم حتما
جیمین:هرچی لازم داشت به اجوما بگو
من برم دیگه
ات سریع میره تو اتاق میره داخل اتاق لباساش که داخل اتاقشون چون خیلی بزرگه دیگه اتاقشون
جیمین میاد تو اتاق
جیمین:ات
ات:ها
جیمین:بیا ماساژم بده
ات:حال ندارم
جیمین:زر مفت نزن بیا
ات:چرا انقد بد دهن شدی
جیمین:دوست دارم اینطوری حرف میزنم
ات:جیمین حواستو جمع کنا من یونا نیستم کتکم بزنی باهام بد حرف بزنی کاری نکنم چیزی نگم
جیمین:چیکار میکنی مثلا
ات:جلو پلاسمو جمع میکنم میرم
جیمین:اگه نگهبان گذاشتن بری برو
بیا ماساژم بده
ات میره ماساژ میده جیمین خوابش میبره
ویو ات
کنار جیمین دراز کشیده بودم که یهو حال تهوع گرفتم سریع رفتم دست شویی بالا اوردم دلم خیلی درد میکرد فک کنم قرار پریود شم چون قبل پریودیم حلت تهوع دارم اومد بیرون رفتم یه چایی خوردم دلم خوب نشد مثل سگ درد داشتم خوب نمیشدم
اجوما:خانم می خواییم بریم دکتر یا دکتر خبر کنم
ات:نه نه نزدیک پریودیمه چیز طبعیه
اجوما:باشه
سفره رو اماده کنم
ات:اره
اماده میکنه دل درد ات بهتر میشه یونا میاد مربیشو بد رقه کنه
یونا:چته
ات:به تو چه
یونا:خوبیم نیومده بهت
ات:خفشو از جلو چشمام گمشو اون ور
یونا:درست صحبت کن
ات:نکنم چیکار میکنی
یونا:به جیمین میگم یه بلایی سرت بیاره که مرغای اسمون به حالت گریه کنن
ات:اگه جیمین به حرف تو گوش میداد نمی یومد منو بگیره پس زیادی گوه نخور
یونا:جنده
ات:چقد اسمتو تکرار میکنی
اجوما:خانم میز حاضره ......
۲۲.۰k
۱۷ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.