برگشته بودی بشکنی من را شکستی

برگشته بودی بشکنی من را، شکستی!
این زخم ها جز بانمک درمان نمیشد
ممکن نبود اصلا مرا از نو بسازی
تا این خرابه کاملا ویران نمیشد!
 
کارش به طغیان میکشد رودی که یک سد
راه وصالش را به دریا بسته باشد
اما اگر دریا نخواهد رود خود را...
اما اگر رود از دویدن خسته باشد...
 
می ترسم و اصلا برای تو مهم نیست
لعنت به این دلشوره های دخترانه!
حالا کجایی با تعصب پس بگیری
بغض مرا از دیگران شانه به شانه؟!
 
دیگر حواس پرت من پیش خودم نیست
یادم نمی ماند تمام حرف ها را
مادر نمی داند که دلتنگ تو هستم
وقتی نشسته می گذارم ظرف ها را
 
ازخانه بیرون می زنم در کوچه ها هم
دنبال ردپای تو دربرف هستم
گم می شوم دربین عابرهای این شهر
اینروزها یک دختر کم حرف هستم
 
هر بار بادی آمد از شهر تو گفتم،
شاید همین از بین موهایش گذشته
تومثل دنیای منی، هرچند دنیا
اینروزها از خیر رویایش گذشته
 
شاعر شدم تا درخیابان های این شهر
با این جنون لعنتی درگیر باشم
آهو همیشه در پی یک تکیه گاه است
ترجیح دادم درنبودت شیر باشم!
دیدگاه ها (۲)

ای جانم

یک روز از بهشتت دزدیده ایم یک سیب عمری است در زمین ات هستیم...

یک روز از بهشتت دزدیده ایم یک سیب عمری است در زمین ات هستیم...

من بغض سنگینم، سکوتم، تو صدایم باش حرفی بزن! هنگامه ی آوازها...

حالا آن‌جای شب است که کمی به تو فکر می‌کنم و درد به کتف چپم ...

𝔻𝕣𝕖𝕒𝕞 𝕨𝕚𝕥𝕙 𝕞𝕖⁹

میخواهم در دنیای آرامش غیر درکی خودم غرق بشوم ،چشمانم را ببن...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط