فیک جیمین
فیک جیمین
پارت ۸
وقت ازدواج خون آشام ها
از زبون آیو
تهیونگ زود خودشو رسوند بهم و بغلم کرد و آروم بغلم کرد رفت سمت مبل تک نفره گوشه اتاق اینجا یه اتاق مجهز بود و بزرگ
آروم نشست روی مبل و با صدای خیلی زیبا گفت
تهیونگ: ا..ت ازت میخوام بدون دروغ توی چشمام نگاه کنی و راستش رو بگی که چه اتفاقی افتاده خودت بهتر میدونی که خیلی تیزم و تا نفهمم چی به چیه ول کن نیستم
حالا میشنوم
آیو: راستش راستش میدونی چیزه یعنی
تهیونگ با تحکم: آیو به چشمام نگاه کن بدون هیچ دروغی گوش میدم
از تحکمی که تو صداش داشت ترسیدم انگار که خوب میدونست داستان چیه
اگر بفهمه که بین منو ا..ت چیا گذشته که هیچی ولی مجبور بودم همه چی رو بهش بگم بالا خره که میفهمید
هووووف یه نفس عمیق کشیدم و شروع کردم
پارت ۸
وقت ازدواج خون آشام ها
از زبون آیو
تهیونگ زود خودشو رسوند بهم و بغلم کرد و آروم بغلم کرد رفت سمت مبل تک نفره گوشه اتاق اینجا یه اتاق مجهز بود و بزرگ
آروم نشست روی مبل و با صدای خیلی زیبا گفت
تهیونگ: ا..ت ازت میخوام بدون دروغ توی چشمام نگاه کنی و راستش رو بگی که چه اتفاقی افتاده خودت بهتر میدونی که خیلی تیزم و تا نفهمم چی به چیه ول کن نیستم
حالا میشنوم
آیو: راستش راستش میدونی چیزه یعنی
تهیونگ با تحکم: آیو به چشمام نگاه کن بدون هیچ دروغی گوش میدم
از تحکمی که تو صداش داشت ترسیدم انگار که خوب میدونست داستان چیه
اگر بفهمه که بین منو ا..ت چیا گذشته که هیچی ولی مجبور بودم همه چی رو بهش بگم بالا خره که میفهمید
هووووف یه نفس عمیق کشیدم و شروع کردم
۱۲.۶k
۱۲ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.