پارت راز زندگی

پارت 17 ( راز زندگی)😍


تهیونگ از میتسو جدا شد
میتسو : تهیونگ یه چیزی یادت نرفته ؟
تهیونگ: چی
میتسو: ۳ روز دیگه تولدمه
تهیونگ: خب
میتسو: کادوم چیه؟
تهیونگ : ۳ تا سوپرایزی برات دارم
میتسو: چی هستن
تهیونگ: نه دیگه نمیشه بگم
میتسو : چرااااااااااا
تهیونگ: کوچولوی من نمیتونم بهت بگم
میخواستن بخوابن میتسو رفت تو بغل تهیونگ
میتسو: من خوابم نمیاد
تهیونگ: لالایی برات بخونم؟
میتسو: مسخره
تهیونگ: خب چیکارت کنم
میتسو: محکم بغلم کن.

3 روز بعد
ویو تهیونگ
تولد میتسو امروزه پس باید سوپرایزی براش در نظر بگیرم اون روز تولد من خیلی زحمت کشیده حتی اعضا خیلی زحمت کشیدن الان دارم میرم خونه اون نمیدونه میخوام چیکار کنم

ویو میتسو
امروز تولده و نمیدونم تهیونگ میخواد چیکار کنه و منتظر تهیونگم که بیاد

تهیونگ رسید درو باز کرد اومد تو خونه میتسو پرید تو بغل تهیونگ
میتسو: سلام نفسم
تهیونگ: سلام بیب
میتسو: سوپرایزم چیه
تهیونگ: بعدا میفهمی عجله نکن
میتسو: باشه من میرم شام آماده کنم
تهیونگ: باشه
میتسو شام آماده کرد نشستن دور میز و شروع کردن به خوردن
تهیونگ: ممنون بابت غذا........ وای چقد خوشمزه س غذا
میتسو: منو دسته کم گرفتی
تهیونگ: به به
میتسو: بخور بخور تا جون بگیری راستی از من تشکر نکن از مامانم تشکر کن اون بهم آشپزی یاد داد و گفت همیشه با عشق غذا درست کن منم با عشق برا همسرم غذا درست کردم
تهیونگ: مرسی عشقم انشالله برای بچه هات هم درس کن
میتسو: هووووووو حالا کو تا بچه
تهیونگ: شاید همین زودیا
........ً.........................
منتظر پارت بعدی باشین🥰😘