آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست

آه جز آینه ای کهنه مرا همدم نیست
پیش چشمان خودت اشک بریزی کم نیست

یک خود آزاری زیباست که من تنهایم
لذتی هست در این زخم که در مرهم نیست

اشتیاقی به گشوده شدن این گره نیست
ور نه تنهایی من که گره اش محکم نیست

من از این فاصله ها هیچ ندارم گله ای
هر چه تقدیر نوشتست بیفتد غم نیست

لذتی نیست اگر درد نباشد قبلش
لذتی بیشتر از شور پس از ماتم نیست

بی سبب درد که هم قافیه با مرد نشد
آدم بی غم و بی درد دگر آدم نیست

تو نبین ساکت وآرام نشستم کنجی
حرف نا گفته زیاد است ولی محرم نیست
دیدگاه ها (۶)

پاشیده از هم لشکرت ای داد بیدادافتاده از پا خواهرت ای داد بی...

چ روز بدی...چ حسای بدی دارم امروز...:-( یا کاشف الکرب ع...

خنده ات طرح لطیفیست که دیدن داردناز معشوق دل‌آزار خریدن دارد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط