fake j hope
fake j_hope
part*21
رفتم تو اتاقم رو تخت لباس خوابمو پوشیدم همین که میخواستم چشمامو ببندم در باز شد
ا.ت: چیزی شده
هوبی: چیزی نمیخواستم بگم فقط میشه
ا.ت: چی
هوبی: پیشت بخوابم
ا.ت: چی
هوبی: پیشت بخوابم
🫀و🧠: اره اره
ا.ت: نه
🫀: چرا
هوبی: خب باشه بخواب شب بخیر
ا.ت: نه
هوبی: چی چرا
ا.ت: بیا بخواب
هوبی: من ناراحت نشدم اگه واقعا راضی نیستی میرما
ا.ت: نه شوخی کردم بیا
هوبی: باشه
جیهوپ اومد پیشم خوابید
🫀: سلام دوست جونم
❤: سلام عزیزم دلم برات تنگ شده بود
🫀: منم همینطور
هوبی: نمیخوای بالش بزاری
سریع بهش جواب دادم
ا.ت: نه
دید که سریع جوابش دادم یه لبخندی زد
هوبی: ا.ت
ا.ت: جانم
هوبی: اجازه میدی
ا.ت: اره
هوبی: تو که نمیدونی میخوام چی بگم
ا.ت: یعنی میشه چیز بد بگی
هوبی: خواستم دست بکشم رو موهات
ا.ت: بکش
اروم دست میکشید رو موهام
🫀: به جیهوپ بگو دستشو برداره اخه دارم میلرزم
❤: خودم بدتر از تو ام
🫀و❤: وایی
هوبی: عزیزم تو بخواب
ا.ت:میترسم خواب ببینم دوباره
هوبی: یعنی میخوای بیدار بمونی
ا.ت: خب میترسم
هوبی: نترس عزیزم خواب نمیبینی
ا.ت: قرص بخورم؟؟
هوبی: قرص چی؟
ا.ت: قرص خواب
هوبی: نه من نمیزار بیا بغلم خودت خوابت میبره
ا.ت: اره بغلم کن
هوبی بغلم کرد بعد دست گذاشت رو قلبم گفت که:
هوبی:اروم بگیر یکم بزار عشق من بخوابه
🫀: عشق منظورت لیا باشه من حرکتی دیگه نمیکنم ولی تو کمتر بهم دست بزن
صبح
چشمامو باز کردم تا تو بغل جیهوپم دلم نمیخواست بلند شم که جیهوپ چشماشو باز کرد
هوبی:بیدار شدی
ا.ت: آره
هوبی: خوب خوابیدی
ا.ت: آره
هوبی: کابوس ندیدی
ا.ت: نه خیلی خوب خوابیدم
هوبی: 😊
ا.ت: بلند شو بریم صبحونه بخوریم بریم شرکت
هوبی: باشه
بلند شدیم رفتیم پایین صبحونه خوردیم
ا.ت: خب من برم اماده کنم
هوبی: باشه عشقم من تو ماشین منتظرم
رفتم تو اتاقم یه لباس آبی رنگ پوشیدم و یه دامن سیاه که کمی بالاتراز زانوم بود پوشیدمو موهامو باز کرده گذاشتم و یه کفش پاشنه بلند آبی هم پوشیدم خب دیگه اماده شدم رفتم پایین
تو ماشین
ا.ت: بریم
هوبی: فکر نمیکنی یکم دامنت کوتاست
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
part*21
رفتم تو اتاقم رو تخت لباس خوابمو پوشیدم همین که میخواستم چشمامو ببندم در باز شد
ا.ت: چیزی شده
هوبی: چیزی نمیخواستم بگم فقط میشه
ا.ت: چی
هوبی: پیشت بخوابم
ا.ت: چی
هوبی: پیشت بخوابم
🫀و🧠: اره اره
ا.ت: نه
🫀: چرا
هوبی: خب باشه بخواب شب بخیر
ا.ت: نه
هوبی: چی چرا
ا.ت: بیا بخواب
هوبی: من ناراحت نشدم اگه واقعا راضی نیستی میرما
ا.ت: نه شوخی کردم بیا
هوبی: باشه
جیهوپ اومد پیشم خوابید
🫀: سلام دوست جونم
❤: سلام عزیزم دلم برات تنگ شده بود
🫀: منم همینطور
هوبی: نمیخوای بالش بزاری
سریع بهش جواب دادم
ا.ت: نه
دید که سریع جوابش دادم یه لبخندی زد
هوبی: ا.ت
ا.ت: جانم
هوبی: اجازه میدی
ا.ت: اره
هوبی: تو که نمیدونی میخوام چی بگم
ا.ت: یعنی میشه چیز بد بگی
هوبی: خواستم دست بکشم رو موهات
ا.ت: بکش
اروم دست میکشید رو موهام
🫀: به جیهوپ بگو دستشو برداره اخه دارم میلرزم
❤: خودم بدتر از تو ام
🫀و❤: وایی
هوبی: عزیزم تو بخواب
ا.ت:میترسم خواب ببینم دوباره
هوبی: یعنی میخوای بیدار بمونی
ا.ت: خب میترسم
هوبی: نترس عزیزم خواب نمیبینی
ا.ت: قرص بخورم؟؟
هوبی: قرص چی؟
ا.ت: قرص خواب
هوبی: نه من نمیزار بیا بغلم خودت خوابت میبره
ا.ت: اره بغلم کن
هوبی بغلم کرد بعد دست گذاشت رو قلبم گفت که:
هوبی:اروم بگیر یکم بزار عشق من بخوابه
🫀: عشق منظورت لیا باشه من حرکتی دیگه نمیکنم ولی تو کمتر بهم دست بزن
صبح
چشمامو باز کردم تا تو بغل جیهوپم دلم نمیخواست بلند شم که جیهوپ چشماشو باز کرد
هوبی:بیدار شدی
ا.ت: آره
هوبی: خوب خوابیدی
ا.ت: آره
هوبی: کابوس ندیدی
ا.ت: نه خیلی خوب خوابیدم
هوبی: 😊
ا.ت: بلند شو بریم صبحونه بخوریم بریم شرکت
هوبی: باشه
بلند شدیم رفتیم پایین صبحونه خوردیم
ا.ت: خب من برم اماده کنم
هوبی: باشه عشقم من تو ماشین منتظرم
رفتم تو اتاقم یه لباس آبی رنگ پوشیدم و یه دامن سیاه که کمی بالاتراز زانوم بود پوشیدمو موهامو باز کرده گذاشتم و یه کفش پاشنه بلند آبی هم پوشیدم خب دیگه اماده شدم رفتم پایین
تو ماشین
ا.ت: بریم
هوبی: فکر نمیکنی یکم دامنت کوتاست
#جیهوپ
#فیک
#سناریو
۷.۴k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.