fake kook
fake kook
part*1
از دید ا.ت
چشمامو باز کردم دیدم یه جای تاریکم نمیدونستم کجام پام هم زخمی شده بود با زور بلند شدم یه پریز برق دیدم لامپ زدم دیدم تو یه اتاق کوچیکم که هیچ پنجره ای نداره فقط یه در داره رفتم سمت در که درو باز کنم در قفل بود اخرین چیزی که یادم بود این بود که داشتم میرفتم خونه که یکدفعه بیهوش شدم الانم که اینجام اخه چیشده دم در زدم اخه نمیدونستم کجام
ا.ت: کسی اینجا نیست
یکی به زبان انگلیسی گفت
👨🏻:اقا بهوش اومد
یه لحظه با خودم فکر اخه یعنی کجام این اقاعه انگلیسی حرف میزنه نکنه من از کشور خارج کردن یعنی کجام من زیاد نمیتونستم انگلیسی حرف بزنم ولی گفتم
ا.ت: اقا درو باز کن
یه خنده ای با صدای بلند کرد
خیلی میترسیدم اخه یعنی کجام
که یک دفعه در باز شد یه پسره اومد داخل
ولی ازش معلوم بود کره ای بود
گفت: پس بهوش اومدی
خیالم راحت شد مطمئن شدم که تو کره ام
ا.ت: منو کجا اوردی اصلا تو کی هستی
گفت:پس نمیدونی من کیم
ا.ت: نه تو کی هستی برای چی منو اوردی اینجا
گفت: من همون کسیم که برادرت کسی که دوسش داشتم ازم گرفت
ا.ت: چی منظورت چیه
گفت:پس تو نمیدونی برادرت با من چیکار کرد دلم نمیخواد زبون خودمو خسته کنم بهت نشون میدم ببرینش تو اتاق دوم
ا.ت: چی منو چیکارم دارید ولم کنید هییی
اجوما: جونگکوک بیا غذا امادست
فهمیدم که اسمش جونگکوک
یه غول بیابونی اومد دستمو گرفت
ا.ت: هیی غول بیابونی ولم کن خودم میام
منو بردن تو یه اتاقی که مثل یه انباری بود که سر یه ادم اونجا زده بودن و پراز سوسک و عقرب بود خیلی میترسیدم یه صندلی دیدم رفتم اونجا نشستم خیلی هم گرسنه بودم
یکی اومد داخل
گفت: آقا دستور داد غذا بیارم بیا بخور
ا.ت: این چیه
گفت: انتظار داری برات غذای مورد علاقتو بیارم ها
ا.ت: خب برو حالا
گوشت زنده بود واقعا من اینو چطور میخردم
انداختمش اونور چیزی نمیخوردم بهتراز این بود
#کوک
#فیک
#سناریو
part*1
از دید ا.ت
چشمامو باز کردم دیدم یه جای تاریکم نمیدونستم کجام پام هم زخمی شده بود با زور بلند شدم یه پریز برق دیدم لامپ زدم دیدم تو یه اتاق کوچیکم که هیچ پنجره ای نداره فقط یه در داره رفتم سمت در که درو باز کنم در قفل بود اخرین چیزی که یادم بود این بود که داشتم میرفتم خونه که یکدفعه بیهوش شدم الانم که اینجام اخه چیشده دم در زدم اخه نمیدونستم کجام
ا.ت: کسی اینجا نیست
یکی به زبان انگلیسی گفت
👨🏻:اقا بهوش اومد
یه لحظه با خودم فکر اخه یعنی کجام این اقاعه انگلیسی حرف میزنه نکنه من از کشور خارج کردن یعنی کجام من زیاد نمیتونستم انگلیسی حرف بزنم ولی گفتم
ا.ت: اقا درو باز کن
یه خنده ای با صدای بلند کرد
خیلی میترسیدم اخه یعنی کجام
که یک دفعه در باز شد یه پسره اومد داخل
ولی ازش معلوم بود کره ای بود
گفت: پس بهوش اومدی
خیالم راحت شد مطمئن شدم که تو کره ام
ا.ت: منو کجا اوردی اصلا تو کی هستی
گفت:پس نمیدونی من کیم
ا.ت: نه تو کی هستی برای چی منو اوردی اینجا
گفت: من همون کسیم که برادرت کسی که دوسش داشتم ازم گرفت
ا.ت: چی منظورت چیه
گفت:پس تو نمیدونی برادرت با من چیکار کرد دلم نمیخواد زبون خودمو خسته کنم بهت نشون میدم ببرینش تو اتاق دوم
ا.ت: چی منو چیکارم دارید ولم کنید هییی
اجوما: جونگکوک بیا غذا امادست
فهمیدم که اسمش جونگکوک
یه غول بیابونی اومد دستمو گرفت
ا.ت: هیی غول بیابونی ولم کن خودم میام
منو بردن تو یه اتاقی که مثل یه انباری بود که سر یه ادم اونجا زده بودن و پراز سوسک و عقرب بود خیلی میترسیدم یه صندلی دیدم رفتم اونجا نشستم خیلی هم گرسنه بودم
یکی اومد داخل
گفت: آقا دستور داد غذا بیارم بیا بخور
ا.ت: این چیه
گفت: انتظار داری برات غذای مورد علاقتو بیارم ها
ا.ت: خب برو حالا
گوشت زنده بود واقعا من اینو چطور میخردم
انداختمش اونور چیزی نمیخوردم بهتراز این بود
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۱.۲k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.