دامن تابستان که لمسم کرد

دامن تابستان که لمسم کرد
فکر میکردم
این بار می آیی
امروز شهریور
سراغ تو را از من
میگرفت
بی آنکه چشیده باشمت
در فنجان آغشته به مرداد....
دیدگاه ها (۱۳)

در غمش هر شب، به گردون پیک آهم می‌رسدصبرکن ای دل! شبی آخر به...

یادت نرود ما به هم احتیاج داریمباور کن...برای رسیدن ها و فرا...

همیشه یک نفرپشتِ شلوغی های خیالت هستکه مدام دوستت دارد ...که...

گاهی فکر می‌کنم مهمترین حرف‌های من همان حرف‌هایی‌است که حوصل...

سیاسی اجتماعی

میان دو نگاه

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط