پارت

#پارت_۴۰
#ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!

ارسلان : دیانا یه سوال
دیانا : بله؟!
ارسلان : دیانا...الان به عنوان....چی به من کمک کردی؟
دیانا :
ارسلان : دیانا؟!
دیانا : به عنوان.... یه کسی که باهات تو رابطه بود و الان.....الان هم.....
ارسلان : دیانا یه دیقه وایسا
دیاناااااااااااااا

یکی از سربان ها : آقا اینجا پاسگاهه
ارسلان : ببخشید
دیانا یه دیقه وایسا
دیانا : ها؟!
ارسلان : به عنوان چی
دیانا : یه دیقه بیا بیرون

رفتیم بیرون کنار پاسگاه
که یهو پرید بغلم

دیانا : ارسل..انن دل....م...بر...ات تنگ شدهههه(با هق هق)

گریم گرفته بود باورم نمیشد دیانا هم مث من که دلم براش تنگ شده بود اونم تنگ شده بود

ارسلان : دیانا راستش منم دلم..برات تنگ شده
دیانا : ارسلان ببخشید که تنهات گذاشتم
به خدا راضی نبودم چاقو بخوری
ارسلان : دیانا من سرمم میرفت تو رو دست پارسا نمی‌دادم
دیانا : مرسی که هستی خب♡؟!
ارسلان : بیا بریم الان متین اینا میان
دیانا : چی؟! متین چرا؟!
ارسلان : بهش گفتم پاسگاهیم گفت الان با ممد و نیکا میایم
دیانا : آها باش
ارسلان : بزا یه زنگ بهش بزنم تا بیان خونه دیگه
دیانا : آره اینجا کارمون تموم شده دیگه
ارسلان : اوهوم
دیدگاه ها (۹)

دهنت سرویسسسسس😂😂😂این چه ادیتیه آخه لامصب😂#BTS

الهی🥲🥲#جیمین#BTS

#پارت_۳۹ #ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!ارسلان : سلام متین خوبیم...

#پارت_۳۸ #ناشناخته_ی_من_تا_ابد_بمان!ارسلان : سلام سرهنگ: آقا...

پارت:۱۷ (سرد و بیروح)

Police and lovePt13میخوام راجب اون کسی که اذیتت کرده بدونممی...

فیلیکس: چیییییییییی؟؟؟؟( چشماش خون شد)ات: هی اروم باش همین ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط